۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

آخرین حرف‌‌ کروبی و موسوی

سه سال از حبس خانگی رهبران جنبش سبز گذشت. در آستانه‌ی پا نهادن کروبی و موسوی و رهنورد به چهارمین سال بازداشت غیرقانونی، شاید هیچ سخنی به‌قدر بازخوانی حرف خود ایشان، خواندنی و مهم نباشد. تمامیت‌خواهان مسلط در حکومت می‌کوشند با ادامه‌ی حبس، حصر ظالمانه‌ی آنان را عادی و عادتی‌تر کنند. از همین روست که تکرار پیام و گفتمان موسوی و کروبی، نه درجا زدن در تاریخ، که تداوم ستیز آگاهانه با وضع نامطلوب استیلایافته به زور چماق و گلوله است.

برای بازخوانی رهبران جنبش سبز، می‌توان به متون گوناگون و متعددی مراجعه کرد؛ اما به نظر می‌رسد، مرور دوباره‌ی آخرین سخنان ایشان در آخرین روزهای آزادی، واجد اهمیت متفاوتی است. چه، بی‌گمان کروبی و موسوی که به فراخوان ۲۵ بهمن اندیشیده بودند، و از مدت‌ها قبل، منتظر واکنش تند حاکمان بودند، خود را برای حبس و قطع رابطه با جنبش نیز آماده ساخته بودند. این‌گونه، «جنبش سبز» را آنان در پیامی که برای ۲۲ بهمن ۸۹ صادر کردند، تبیین کردند.

پیام رهبران جنبش سبز به بهانه‌ی سالگرد پیروزی انقلاب، شامل تاکیدهای تأمل‌برانگیزی است. موسوی و کروبی با نقد نظام شاهنشاهی، و با استناد به ویژگی‌های آن، و در متن تشریح علل و ریشه‌های انقلاب اسلامی، اقتدارگرایی مسلط در جمهوری اسلامی را به صراحت مورد نقد و زنهار قرار می‌دهند، و گفتمان جنبش سبز و مولفه‌های آن را برمی‌شمارند. در زیر تلاش شده، این مهم ـ هرچند ‌به اجمال ـ مرور شود. مفروض این مکتوب، وجود و تداوم «جنبش اجتماعی» در متن جامعه ایران است.

 ۱. باور به حاکمیت ملی، و بی‌پشتوانه بودن حکومت با خشونت و تحریف؛
«(انقلاب ۵۷) نه یک جابجایی قدرت سیاسی صرف، که ورود یک گفتمان نو و خروج یک گفتمان کهنه بود: گفتمان کهنه‌ای که می‌انگاشت که با بستن همه‌ی راه‌ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، با کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه‌جو و غفلت دلسوختگان این مرز و بوم، با دربند کردن فوج فوج آزادی‌خواهان، با اعمال سانسور بر مطبوعات، با سرازیر کردن درآمد نفتی سرشار به جیب منفعت‌جویان شریک در قدرت، با تا دندان مسلح شدن به سلاح‌های ریز و درشت، با به‌کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، با توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه و جهان، با هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم‌سفره‌گان، با نماد فره ایزدی انگاشتن قدرت فاقد اقتدار ناشی از رضایت مردم، ماندنی است.»

۲. اهمیت امید و صبوری و پایداری در مبارزه برای آزادی؛ مهم، «رفتن» است. کوشش در راه رسیدن به هدف، خود زندگی است.
«پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد... در کنار آنانی که از هرگونه تغییر مأیوس و ناامید بودند، در کنار آنانی که مصلحت‌اندیشی را به‌گونه‌ای تفسیر کردند که عافیت‌طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هرگونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست. می‌دانستند که ملت‌های دیگر برای رسیدن به آزادی، عدالت، استقلال و پیشرفت، راهی بس دراز پیموده‌اند و تلاش برای دستیابی به جامعه‌ای که از چنین نعمت‌هایی برخوردار باشد، خود، عین زندگی است.»

۳. بازتولید مناسبات نظام شاهنشاهی و استبداد سلطنتی در جمهوری اسلامی و نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه:
«گفتمان نو (در انقلاب اسلامی) باید با دیده‌بانی مستمر، خود را با نیازهای نو سازگار می‌کرد و نوشوندگی خود را پاس می‌داشت که بارزترین و غیرقابل‌انکارترین ویژگی آن، جهت‌گیری در مقابل بازتولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود... آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغه‌ی مردم مواجهه با بازتولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به‌نام دین باشد؟»

۴. نقض فاحش حقوق ملت در جمهوری اسلامی، مقدس شدن جایگاه رهبری، و خطر موروثی شدن نظام؛
«هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمان‌های انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به‌صورت اغراق‌آمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی‌چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سئوال از قدرت فضیلت شده و هر صدای منتقد و متعارض با شبیه‌سازی‌های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تا آنجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.»

۵. انتخابات ۸۸ هم واجد کودتا بود، هم موجب سرکوب خونین شهروندان پرسشگر، و هم باعث تعمیق شکاف ملت ـ دولت و بی‌اعتمادی جامعه به حکومت؛
«آنچه بر سر نتایج انتخابات ۸۸ آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه‌دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان‌ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان‌ها و بازداشتگاه‌ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک، حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به‌راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه‌ی تبلیغاتی یک‌سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، و ... و اعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت‌های متوالی، هیچ‌یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی‌اعتمادی مردم به دولت نجات دهد.»

۶. جنبش سبز مبلغ گفتمانی جدید است؛ گفتمانی که در متن جامعه تکثیر و تقویت می‌شود، و برخی از ویژگی‌های این گفتمان در پیام موسوی و کروبی، چنین فهرست شدند:
ـ فساد را تحمل نمی‌کند؛
ـ وعده‌ی دروغین نمی‌دهد؛
ـ به حفظ نیروی کار کشور و تولید ملی ایمان دارد؛
ـ چاره‌ی اعتیاد و دزدی و طلاق و جنایت را در مجازات و اعدام نمی‌بیند؛
ـ به رأی مردم و قانون اساسی باور دارد؛
ـ ضدخشونت است و مسالمت‌جویانه می‌اندیشد و می‌کوشد؛
ـ ادب محور است؛
ـ مداراپیشه است و چندصدایی را به رسمیت می‌شناسد؛
ـ اهل نقد است و خطاپذیر؛
ـ در پی شایسته‌سالاری است؛
ـ هر ایرانی را در سرنوشت کشور موثر می‌داند؛
ـ به تعداد همراهان و معتقدانش، رهبر دارد؛
ـ برایش حفظ ارزش‌ها مهم است و نه حفظ صاحب منصبان قدرت؛
ـ به عقلانیت جمعی و داوری عمومی درباره‌ی مصلحت باور دارد؛
ـ و متکی و معتقد است به کردار نیکو و امید و استقامت و صبوری در راه.

۷. اعتقاد به «شبکه‌های اجتماعی» و «آگاهی بخشی» در متن جامعه مدنی، به‌مثابه‌ی دو مولفه‌ی مهم تقویت جنبش سبز؛
«(جنبش سبز) گسترش آگاهی‌ها به میان همه‌ی اقشار و گوشه کنار این مرز بوم را وجه همت خویش قرار داده است... و با گسترش و تقویت شبکه‌های اجتماعی، افراد را گرد هم می‌آورد و فضای مدنی را توسعه می‌دهد.»

۸. مقابله با استبداد زیر پرده‌ی دین؛
«آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است. پایه‌های همه‌ی ادیان الهی در فطرت انسان‌ها قرار دارد و اگر اسلام پس از چهارده قرن باقی مانده است علتش مستحکم بودن پایه‌های فطری آن است... این دین از ما خواسته است که به افراد ستمکار متمایل نشویم که در این صورت از کمک خداوند محروم خواهیم شد...»

... با چنین باورهایی، موسوی و کروبی چند روز پس از این پیام، و فردای بروز و ظهور مهمی دیگر برای جنبش سبز، محبوس شدند. این، آخرین جمله‌ی پیام مهم ایشان بود: «به‌عنوان دو همراه کوچک به شما حاملان بی‌شمار گفتمان جدید درود می‌فرستیم و از خداوند متعال می‌خواهیم همه‌ی ما را از یاران مظلومان و دشمنان ظالمان قرار دهد.»

 مرتضی کاظمیان