۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

ضرب و شتم وحشیانه محمد نوری زاد

محمد نوری زاد ، روز دوشنبه توسط ماموران وزارت اطلاعات ، مورد ضرب و جرح قرار گرفت و برای لحضاتی بازداشت شد.
نوری زاد قرار است روز چهار شنبه به شعبه 6 دادگاه انقلاب مراجعه نماید.
وی چندی است در چهارچوب «سفر صلح و دوستی» به استان‌های مختلف کشور ؛ از درد و رنج مردم گزارش منتشر می‌کند ،که این امر خشم وزارت اطلاعات را برانگیخته است.
متن کامل ماجرای ضرب و شتم نوری محمد نوری زاد
من همیشه برای قدم زدن، لباس راحت می پوشم. اما دیروز تیپ زده بودم چه جور. با کت و شلوار مشکی و کفش چرمی و رخت و لباس مرتب و خلاصه به قول جوانها: توپ. شاید به این دلیل که من چند تا از فیلم های جشنواره را از همانجا و با لباس و کفش راحت رفته و دیده بودم. بعدش که نشستم و اوضاع را ورانداز کردم به خود گفتم: شاید پسندیده نبود. این شد که دیروز کت وشلوار پوشیدم و نو نوار ترین رخت و لباسهایم را به تن کردم.
صورتِ من چسبیده بود به زمین. تعدادی از سنگریزه ها تمایلشان به این بود که از سطح پوست گذرکنند و به قسمت های زیرین داخل شوند. این شدنی نبود مگر این که نازکیِ پوست را بدرند. خوب، دریدند. به همین سادگی. و من با صورتی که یک پرسش کوچک با پوست دریده اش آمیخته بود به اوین برده شدم. پرسشم چه بود؟ این که: من مگر چه می خواهم از شما خوش انصاف ها؟
صبح یکی زنگ زد. همسرم گوشی را برداشت. شما؟ من ” بلند بالا ” هستم. کمی صحبت کرد و به توجیه قضایای دیروزش پرداخت. همسرم کمی که به او گوش کرد گفت: ببیند آقای بلند بالا، من نه وسایلم را می خواهم، ونه می خواهم ممنوع الخروجی ام برطرف شود. اگر راست می گویید که صداقت دارید وسایل مرا و گذرنامه ام را بیاوید دمِ در تحویل دهید. همانگونه که برده اید و می برید.
چهل و پنج دقیقه از قدم زدن های من می گذشت که ” بلند بالا ” آمد و دمِ در ورودی ایستاد و مثل همیشه به من اشاره کرد که به آنجا بروم. با تکانِ دست به او فهماندم که بین ما و شما حرفی نیست. خودش آمد. که بله هیچ دروغی و زد و بندی درکار نبوده و فلان وفلان. گفتم: بنیان اینجا با دروع بالا رفته و اینجور کارها بخشی از طبیعتِ وزارت اطلاعات است. گفت: حکم جلب جدید گرفته اند بیا برویم. گفتم: از رییس قوه ی قضاییه هم حکم گرفته باشند هیچ اعتنایی بدان نخواهم کرد. وگفتم: شماها مگر جنازه ی مرا ازاینجا بردارید و ببرید. برو بگو با گونی بیایند. بگو دوازده نفره بیایند. چون من با پای خودم سوار ماشینشان نخواهم شد.
من، سپید پوش و پرچم به دوش قدم می زدم و اطلاعاتی ها در اطراف من پرسه می زدند و فیلم می گرفتند. آرامش پیش از توفان بود. مراقب اطراف بودم که از پس و پهلو غافلگیرم نکنند. اتومبیل شاسی بلندشان را هم آوردند و خلاصه جنس شان جورشد. بلند بالا پشت در ایستاده بود و از شبکه های ریزِ در، چشم به راه تماشای یک فیلم کوتاهِ پر ازهیجان اما تکراری بود.
رَجَزِ دوازده نفره ی من کارگر نیفتاد. سه نفرآمدند طرف من. که یعنی اندازه ی این پیرمرد همین سه نفر است و نه بیشتر. نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه ام و دست و پایم را گرفتند. یکی شان رفت تا اتومبیل های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کنند. تقلایی کردم و دست به گلویش بردم. فریاد کشید و مجتبی را به کمک طلبید. که بیا و پاهایش را بگیر.
سه نفری زور زدند و مرا برگرداند. صورتم برآسفالت بزرگراه نشست. سربه زیر زانویش را بر پسِ کله ام نهاد. سنگ ریزه ها بالای ابرویم را شکافتند و خون بیرون زد. بینی ام نیز با همین مشکل مواجه بود. گرچه تقلای من بیهوده می نمود اما تلاش کردم از ورود سنگریزه ها به آن سوی پوست صورتم جلوگیری کنم. زانویی که سربه زیر برسرم نشانده بود کار را دشوار می کرد. عینکم زیر صورتم مانده بود و هرآن ممکن بود بشکند و صورتم را بشکافد. راننده داد زد: همین را می خواستی روانی؟ با دهانی که به آسفالت خیابان چسبیده بود گفتم: من فردا باز همینجایم.
دستنبد آمد. اتومبیل آمد. جنازه ی سپید پوش را ازجا بلند کردند و به صورت هُل دادند برصندلی عقب. اتومبیل از بزرگراه بیرون رفت و درجایی ایستاد. کمی که هماهنگی کردند، مرا نشاندند. داخل خیابان مجاورِ اطلاعات بودیم. همسایه ها حساس شده بودند. همه را راندند. سربه زیرجلو نشست و فیلمبردار کنار من و آنکه مرا روانی خطاب کرده بود رفت پشت فرمان. اتومبیل به حرکت درآمد و از دمِ درِ شمالی وزارت به بزرگراه پیوست. به سربازنگهبان دمِ در لبخندی زدم و به اطلاعاتی های داخل اتومبیل گفتم: من فردا اینجایم.
سرتیمِ سربه زیرگفت: ما کاری به خواسته های تو نداریم ما طبق قانون عمل می کنیم. گفتم: حرف قانون را نزن که حالم به هم می خورد. مگر خود تو نبودی که با یک حکم جلب، که تنها برای یکبار جلب اعتبار دارد، سه بار مرا به اوین بردی؟ حرفی برای گفتن نداشت. چه بگوید؟ قانونش جریحه دار شده بود.
از بزرگراه حقانی می گذشتیم که تلفنِ سرتیمِ سربه زیر زنگ خورد. به مِنّ و مِنّ افتاد که: چیزی نشده حاجی فقط کمی … و با دست به پیشانی و بالای ابروانش اشاره کرد. بلند گفتم: بله، به ش بگو چیزی نشده چند تا خراش جزیی است. ظاهراً آنکه پشت خط بود صدای مرا شنید. سربه زیر تلفنش را که خاموش کرد به پهلو چرخید و شمرده شمرده اما محکم به من گفت: تو یاد نگرفته ای تا وقتی از تو سئوالی نشده جواب ندهی؟ و تأکید کرد: این تربیت را به تو یاد نداده اند؟ داد زدم: به تو مربوط نیست که من حرف می زنم یا نمی زنم. تو کارت را انجام داده ای جایزه ات هم در راه است. وگفتم: با همه ی هیاهویت آنقدر شهامت نداری که بگویی ابرویش شکافته خون بیرون زده و بینی اش آسیب دیده و چند جای بدنش خراشیده و پارچه ی سفیدش هم خونی است.
سربه زیر ساکت شد و دم نزد و راننده رادیو را روشن کرد. اینها محکوم به این هستند که یا رادیو قرآن را روشن کنند یا رادیو معارف را. جناب حجة الاسلام و المسلمین جناب حاج آقای نقوی دامت افاضاته داشت صحبت می کرد. چه می گفت؟ با سوزی که اینجور مواقع به لحن شان می افزایند می گفت: ای مردم، گاهی می بینید یک نگاه حرام یک لقمه ی شبهه ناک بیست سال بعد آثارش ظهور کرده و دودمان یکی را به باد داده. و با سوزی بیشتر ادامه داد: به همین امام هشتم حضرت ثامن الحجج قسم ای مردم همینطور است که می گویم. مراقب نگاهها و لقمه هایتان باشید. صحبت نقوی که تمام شد گفتم: به دزدی های تریلیاردی آقایان هیچ اشاره نکرد که!
رفتیم اوین. عینکم خش برداشته بود و قابل استفاده نبود. با صورت خاک آلود و خونین و پارچه ی سپیدی که به تن داشتم و چند جایش خونی بود به راهروی طبقه ی بالا داخل شدیم. مرا مقابل درِ شعبه ی شش نشاندند. نگاه حاضرینِ در راهرو به هیبت من بود. هم به نوشته های خاک آلود پارچه ی سفید و هم به صورت خونینم. کمی بعد سربازی آمد و خبرآورد که گفته اند برویم پایین. برافروختم و گفتم: قاضیِ شعبه ی شش حکم جلب مرا داده من ازاینجا تکان نمی خورم. اطلاعاتی ها به احتجاج افتادند. قیل و قالشان برایم مهم نبود. سرباز به التماس درآمد که برای من بد می شود اگر ممکن است برویم پایین. به احترام همو رفتیم پایین. وهمان داستان مسخره ی همیشگی تکرار شد.
اطلاعاتی ها نرم و خزنده رفتند و من ماندم با سربازانی که مقابلم نشسته بودند. سه ربعِ بعد برخاستم و به سربازِ پشت میز گفتم: اینها اجازه ندارند مرا اینجا نگه دارند تا شب شود و آزادم کنند. ظاهراً من نباید از جا برمی خاستم اما برخاسته بودم. دو سرباز برای مهار من پیش دویدند. درهمان حال لگدی به یکی از درها که باز بود زدم و داد زدم این کارشان غیرقانونی است. آن دری که با لگد بازش کردم، اتاق کسی بود که نمی دانم مسئولیتش چه بود اما سربازان با هربار عبور او برایش بپا می خاستند و احترامش می کردند. لگد های بعدی را به درهای دیگر و به میز سربازان کوفتم.
از اتاقِ لگد خورده مردی بیرون آمد و به من گفت: خبردادم الآن می آیند. سربازی که مسئول نگه داری من بود از من قول گرفت که تکان نخورم تا برود و اوضاع را به دفتر شعبه ی شش بگوید. کمی بعد با مسئول دفتر شبعه ی شش که همیشه دمپایی به پا و لخ لخ کنان در رفت و آمد است، پایین آمد. که برویم بالا. رفتیم بالا. به اتاقی که قاضی شمالیِ شعبه ی شش درآن بود. عده ای نیز مهمانش بودند.
قاضیِ شمالی به صورت من نگاه کرد و با تعجب و افسوسی تصنعی گفت: اوه اوه چه کسی شما را به این روز انداخته؟ گفتم: من معمولاَ به پرسش های بی دلیل پاسخ نمی دهم. وگفتم: تقصیر شماست که درجایگاه قانونی نشسته اید و رفتارغیرقانونی انجام می دهید. به کنایه و با همان لهجه ی شیرین شمالی اش گفت: همه تقصیرها با من است شما راست می گویید. گفتم: برای چه دست به دست اطلاعاتی ها داده اید؟ مگرنه این که شما باید مستقل باشید؟ چرا از یک حکم جلبِ مستعمل چند باره استفاده کردید و مرا به اینجا کشاندید؟ این کار شما غیرقانونی هست یا نیست؟ گفت: هست . بله غیرقانونی است.
گفتم: من می توانم از شما شکایت کنم. خیالش از بیهودگیِ شکایت من راحت بود. گفت: برای شکایت باید بروید دادگاه انتظامی قضات. گفتم: آن حکم جلبِ تقلبی را به من بدهید تا از شما شکایت کنم. چهره اش را به تعجب آلود و گفت: من مدرک به شما بدهم علیه خودِ من ازش استفاده کنید؟ گفتم: اگر درکارتان درستی بود حتماً اینکار را می کردید. گفت: کجاست آدم درست؟ گفتم: شما چرا خود را ذلیل این اطلاعاتی ها کرده اید؟ مگر نه این که شما باید مستقل باشید؟ گفت: اگر قاضی مستقل پیدا کردی سلام مرا به او برسان. من قاضیِ دادسرا هستم. یک قاضیِ دادسرا مگر می تواند مستقل باشد؟
حرف زدن با او بیهوده بود. او، مأمور کاری بود که باید انجام می شد. گفت: فردا بیا تا من تکلیف شما را یک سره کنم. گفتم: همین حالا یکسره کنید. گفت: نه، باید با یکی دو نفر مشورت کنم. قرار شد امروز سه شنبه بین ساعت نه و ده پیشش بروم تا تکلیفم را روشن کند.
پارچه ی سفید را از تن درآوردم و زدم بیرون و با یک اتومبیل کرایه رفتم طرفِ قدمگاه. هنوز تا غروب کلی راه بود. در آینه ی راننده به صورت خود نگریستم. عجب مخوف اما خنده دار شده بودم: خاک و خون و زخم و ژولیدگی. مقابل درشمالیِ اطلاعات از اتومبیل پیاده شدم. سفید پوشیدم و پرچم به دوش رفتم به سرنگهبانِ متعجب گفتم: به اینها بگو تلفن و عینک مرا بیاورند. رفت تا خبر بدهد. ومن، شروع کردم به قدم زدن. با صورتی که خونی بود و پارچه ی سفیدی که به خاک و لکه های خون آغشته بود.
یکی از مأموران حفاظت فیزیکی از پژوی ۲۰۶ پیاده شد و آمد درکنارمسیرمن ایستاد و به صورت من نگاه کرد. اعتنایی به او نکردم. احتمالاً از او خواسته بودند میزان آسیب صورت مرا رصد کند. همو رفت کمی آنسوتر و گزارش داد. که یعنی این بابا صورتش ازاینجاها خونی است و با همین شکل و شمایل دارد قدم می زند. رهگذران حالا علاوه برنوشته های پارچه ی سفید، به صورتم نیز نگاه می کردند. آنچنان با استحکام قدم می زدم که گویا هر قدمم، کلنگی است بر بیخ قلعه یِ بظاهر محکم اما پوک تباهی.
غروب شد. خورشید رفت و نورش را از ما دریغ کرد. تلفن را آوردند اما عینک توی ماشینشان بود قرار شد امروز تحویلم بدهند. پارچه ی سفید را از تن درآوردم و کت وشلوار خاکی ام را تکاندم. اصلاً صلاح نبود با آن شکل و شمایل به افتتاحیه ی تئاتر آقای محمد رحمانیان بروم. از چند روز پیش مرا به حضور در آن افتتاحیه دعوت کرده بود. به ایشان و به همسر خوبشان سرکار خانم مهتاب نصیرپور ارادت ویژه ای دارم. دو زوج خوبِ هنری. بی هیچ حاشیه و قیل و قالی. چه خوب که آن دو مرا با آن شکل و شمایل نمی دیدند. همانجا رو به تالار وحدت ایستادم و دست برسینه نهادم و سلامشان گفتم و پوزش خواستم.

محمد نوری زاد
ششم اسفند نود و دو – تهران

برای مهندسی که قدرش را می دانیم

مهندس جان، روزت مبارک. پایداری ات را می ستاییم. نیک می بینم که از بودنت رنج می برند. اسمت حتی، بر تن شان کهیر می نشاند. چه نیکو گفته اند: شیر، در قفس نیز شیر است. اگر چه پیر باشد.

راستی حافظ هم به مهندس جماعت دلبستگی داشته ظاهراً:

گره ز دل بگشا و از سپهر ياد مكن / كه فكر هيچ مهندس چنين گره نگشاد

محمد نوری زاد
پنجم اسفند نود و دو - تهران

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

کروبی از حبس تا حصر

محسنی اژه‌ای مفتخرانه اعلام می کند که مهدی کروبی رفع حصر نشده ، سپس برای اینکه مسئولیت این افتخار را متوجه مردم نیز نماید می گوید : " در سال ۸۸ فتنه عظیمی در کشور رخ داد و ظلم بزرگی به مردم نظام شد ." رئیس قوه قضائیه در ادامه می افزاید :
" کسانی که مرتکب این مسائل شده اند باید تاوان خود را پس بدهند . "

اژه‌ای این افاضات را نیز به کلام خود مزین می نماید که :
" مردم انتظار دارند با این افراد بر خورد شود ." و باز این ادعای مضحک و تکراری را مطرح می کند که : " نظام ارفاق بزرگی به آنها کرده است و راٌفت زیادی نسبت به سران فتنه خرج داده ."

چرا کروبی به منزل شخصی‌اش منتقل می شود؟
در توجیه دلیل انتقال آقای کروبی از مکان امن وزارت اطاعات به خانه خودش مواردی قابل ذکر می می باشد .

اولاٌ : از آنجائی که مسئولین جمهوری اسلامی در برخورد با رهبران جنبش سبز بارها مدعی برخورد مهربانانه و بر آمده از عطوفت اسلامی شده اند ، با جابجائی ایشان و تغییر ماهیت عدم آزادی ایشان از حبس به حصر خواستند تا جلوه‌ای از بخشش و راٌفت اسلامی خود را به نمایش بگذارند ! اگر چه در عمل با تدبیر امنیتی اغراق آمیزی که به واسطه ابزارهای ثبت دید و شنود تعبیه شده در منزل شخصی کروبی دیده می شود اصل و ماهیت قضیه در حبس ماندن ایشان و تحت فشار به ویژه بلا تکلیف ماندن تغییری نمی نماید .

ثانیاٌ : از آنجائی که پزشکان معالج آقای کروبی وخانواده ایشان بارها تآکید نموده اند که در ساختمان وزارت اطلاعات شرایط بهداشتی شایسته و کافی برای ادامه ماندگاری ایشان با توجه به وضعیت جسمی و سلامتی کروبی مناسب نیست ، بنابراین مسئولین بناچار مصمم شدند تا برای رفع مسئولیت‌های بعدی خویش در هر گونه اتفاق احتمالی که متعاقبا خطری برای سلامتی کروبی خواهد بود این گونه عواقب رفتاری خود را در ادامه حبس یا حصر کروبی توجیه نمایند ، به عبارت دیگر مسئولین قضائی یا اطلاعاتی فردا مدعی خواهند شد که به واسطه عطوفت اسلامی و برغم آن که کروبی مقصر بوده و توبه هم نکرده است شرایط مساعدی را برای وی فراهم نموده اند !

ثالثاٌ : جمهوری اسلامی با تغییر فرم عدم آزادی آقای کروبی از حبس به حصر ، ضمن این که زیرکانه می تواند مدعی شود که شرایط زیستی ایشان را بهتر نموده ، اما عملاٌ فشار وارد بر وی را با اعمال کنترل‌ها ی بیشتر در منزل مسکونی ، افزایش دهد. به بیان دیگر نظام می خواهد و می تواند یک نوع بهره برداری تبلیغاتی از این انتقال از حبس به حصر بنماید ، به ویژه درراستای توقعات مردمی که به روحانی رأی داده اند و یکی از خواسته‌های جدی آنان آزادی رهبران در حبس بوده است و چه بسا از این دریچه شبه چراغ سبزی دادن به روحان.ی و در این رهگذر است که مسئولین اطلاعاتی به قول آقای محمد حسین کروبی تا به حال نیز مدعی بوده اند که کروبی طی سه سال اخیر در منزل شخصی‌اش در حصر بوده نه در حبس ! که این خود بیانگر و نشان دهنده حساسیت آنان نسبت به پذیرش این موضوع بوده که کروبی عملاٌ در حبس در مکان امن وزارت اطلاعات بوده نه در منزل شخصی خود .

مردم و رهبران در حبس
جمهوری اسلامی حسب عادت دیرینه خود درباب تضییع حق هر مخالف و منتقدی که تسلیم تمنیات رژیم نمی شود برای خاموش کردن هر صدایی در امتداد فضای خفقان ، پای مردم و حقوق آنان را به میان می کشد ، یک نمونه ساده چنین جو کاذبی در بهره برداری و سوءاستفاده ازنام مردم ، تاکیدی است که محسنی اژه‌ای در سخنان ۱۴ بهمن خود می نماید مبنی بر آن که در فتنه ۸۸ ظلم بزرگی به مردم و نظام شد ، اتفاقَآ با نیرنگ خاصی نام مردم مقدم بر نظام آورده شده تا وانمود شود که نظام از ظلمی که بر مردم رفته ، اصولاٌ رهبران جبنش اعتراض را مستحق ماندن در حبس می داند. در ادامه او می افزاید ، مردم توقع آن را دارند که با موسوی و کروبی برخورد شود ، یعنی بازپای حقوق ملت به میان می آید ، حتی زمانی که خود نظام می خواهد به رهبران جنبش مردمی ستم روا دارد. اما مردمی که جمهوری اسلامی مدعی آن است که باید در جهت دفاع از حق آنان رهبران مخالف متنبه شوند را می توان در سه دسته زیر تقسیم بندی نمود :

۱ـ اقلیتی که واقعأ طرفدار و خواهان نظام حتی در شرایط فعلی و با تمام نابسامانی‌ها هستند ، آنانی که به ولایت فقیه پای بندند و حقیقتآ از دیدگاه ایدئولوژیک بدان معتقدند. و یا عده‌ای که منافع‌شان به واسطه مادی یا منزلت کاذب اجتماعی وابسته به بقای جمهوری اسلامی تحت هر شرایطی است .

۲ـ بخش قابل توجهی از مردم که چه بسا تا حد اکثریت آماری در جامعه توسعه می یابد ، کسانی اند که نگاه تؤام از بی‌تفاوتی و انفعال نسبت به رفتارهای جمهوری اسلامی دارند. طبعأ برای این بخش از جامعه تغییر در شرایط رهبران جنبش سبز یا اصولاٌ سایر زندانیان سیاسی حائز اهمیت چندانی نیست ، چرا که از دید این گروه از مردم حرکات نظام اسلامی بازی‌ای بیش نیست و در نتیجه حتی مخالفان و متقدان رژیم خواسته یا ناخواسته به بازی گرفته می شوند یا به نحوی بازیچه حکومت هستند .

۳ـ اکثریتی که واقعأ مخالف نظام اسلامی و به ویژه ولایت فقیه اند . در بین این اکثریت مردمی نیز قرار می گیرند که اصولأ دیگر به دین واسلام اعتقاد چندانی ندارند و تقصیر را نه تنها به گردن مسئولین حکومتی که ذاتأ دین و ایدئولوژی اسلامی یا انقلاب می اندازند. اما همه این گروه مخالف در حبس ماندن منتقدین و رهبران جنبش سبز هستند ، چرا که چنانچه امیدی به نجات جامعه ایران داشته باشند قطعأ گام‌های اولیه را دراین راه آزادی هر مخالف و منتقد در بند می دانند .

صرف نظر از اینکه چند درصد از مردم همراه جنبش اعتراضی سال ۸۸ بوده اند و چرا به این حرکت معترضانه پیوسته اند؛ این دسته از مردم متعلق به هر دو گروه بی‌تفاوت یا منفعل و مخالف بوده اند و به همین دلیل اصولأ چنین مردمی نمی توانند خواهان ستم بر رهبرانی باشند که رژیم حبس و تأدیب آنان را به در خواست مردم مرتبط می نماید . بدیهی است که گروه اول در تقسیم بندی فوق به واسطه برخورداری از منافع مشترک با نظام از آنجائی که اتفاقات سال ۸۸ را فتنه می دانند طبعأ معتقد به برخورد با فتنه گران هستند. اما بهرحال شاید به سختی ۳۰ در صد از جامعه خواهان تداوم ستمی که بر مخالفان و منتقدان می رود باشند .

کروبی و مقوله محاکمه
آقای کروبی در طول مدتی که در بند است به کرات خواستار محاکمه علنی خود شده و با حضورهر هیأت منصفه در دادگاه رسمی خود مخالفتی ندارد. ایشان اخیرأ نیز اعلام نموده که حتی امثال مصباح یزدی نیز می تواند در جایگاه کسانی قرار گیرند که او را البته در یک دادگاه علنی به چالش می کشند. کروبی تأکید می کند که راضی به هرگونه نتیجه چنین دادگاهی خواهد بود بدیهی است که مهدی کروبی می داند که برگزاری یک محاکمه علنی شرایطی را فراهم خواهد نمود که او می تواند به افشاگری کامل در زمینه مسائلی که در جریان انتخابات ۸۸ صورت گرفته و سوابق کسانی که پیش از آن نیز در تلاش برای رسیدن جامعه ایران به وضعیت بحرانی سیاسی فعلی بوده اند ، بپردازد.آنچه که جبهه مخالف یعنی جمهوری اسلامی و حاکمیت از آن وحشت دارد ، بنابراین فراهم کردن زمینه‌ای که شرایط یک دادگاه علنی و آزاد برای کروبی یا موسوی و با حضور همه رسانه‌ها باشد دست کم در وضعیت فعلی ممکن بنظرنمی رسد برعکس نظام ولی فقیه همواره به دنبال دو آلترناتیو در جهت تخفیف رهبران مخالف است. حالت ایده آل برای آنها توبه و تسلیم آنان است که البته پذیرش این شکل قضیه از سوی رهبران جنبش مردمی محال است و صورت خفیفتر توسل رژیم به این سیاست می باشد که سرانجام همان رأفت اسلامی که از آن دم می زنند باعث شود که به اصطلاح سران فتنه بدون توسل به توبه یا تسلیم مورد عفو حکومت قرار گیرند .

اما آخرین واکنش‌ها از سوی پور محمدی وزیر دادگستری مطرح می شود مبنی بر اینکه :
" نظام هوشمندانه تلاش می کند تا از فتنه جلوگیری کند ."

وزیر دادگستری که در اولین نشست خود با اهل رسانه حاضر شده می گوید :
" اینکه کسانی که محکوم شدند بخواهند توبه کنند می توانند به جامعه بازگردند و بگویند که ما قانون مند هستیم و به آرامش کشور پایبندیم و اگر چنین چیزی را اعلام کنند می توانند مشمول عفو شوند ."

این اظهارات وزیر دادگستری کابینه اعتدال که خود بری از هر گونه اعتدالی است خود تلویحا موید سه نکته خطیر می باشد :
اولاٌ: اتهام و محکومیت کروبی و موسوی به حق بوده است، چون می گوید کسانی که محکوم شدند .
ثانیأ : تنها راه نجات آنان توبه یعنی تسلیم بلامنازع است نه محاکمه‌ای که حتی منجر به اثبات اتهام آنان شده و در نتیجه فرضأ متعاقب این محکومیت نادم گردند .
ثالثأ : رهبران جنبش سبز باید قانون مدار شوند. البته قانون مندی در این معنا یعنی اطاعت مطلق از ولایت فقیه‌ای که پیش از این حکمش را دست کم درباب انتخابات ۸۸ باطل دانسته بودند، اما چنانچه بدین شکل آنان تسلیم قانونی نظام شوند ، آنگاه عفو شامل حالشان خواهد شد .

شرایطی که پورمحمدی برای آزادی احتمالی رهبران مخالف اعلام می نماید در واقع امتیازی برای آنان محسوب نمی شود تا دراین راستا بتوان خوشبین بود که دولت روحانی در مقابل قوه قضائیه جمهوری اسلامی گام‌های معقول و منطقی را در جهت رهائی رهبران جنبش سبز از حبس برخواهد داشت ، بویژه اگر بخواهیم این اظهارات انفعالی روحانی را در حاشیه اجلاس داووس و در پاسخ به خبرنگاری در نظر داشته باشیم که :" هیچ کس تا ابد در حبس نخواهد ماند " !

علی ایزدی

ملاحظات سومین سالگی حصر

میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی با گذشت قریب به ۱۱۰۰ روز قدم به چهارمین سال حبس خانگی می گذارند. در طی این دوران نسبتا طولانی وقایع زیادی در جامعه سیاسی ایران گذشت و رهبران نمادین جنبش سبز نیز روز های پر فراز و نشیبی را تجربه کردند.
فرمان حصر توسط احمد جنتی در نماز جمعه شروع شد که خواهان دستگیری آنها در منزل شد. اما بعد ها معلوم شد جنتی به وکالت از رهبری این موضع را اعلام کرد. بار ها مقامات مختلف قضائی و امنیتی اظهار داشته اند که مسئولیت پرونده موسوی و کروبی با خامنه ای است.
 در آغاز حبس خانگی، آنها رهبران و دعوت کنندگان دور جدید اعتراضات خیابانی بودند که همزمان با اوج گیری بهار عربی شروع شد. در ابتدا تصور می گشت این اعتراضات روند رو به گسترشی را خواهد پیمود و با احیای جنبش سبز تحولاتی را در عرصه سیاسی ایران ایجاد می کند. اما به دلایلی که در حوصله این یادداشت نیست، چنین اتفاقی نیفتاد.
اگر چه تغییری در عرصه سیاسی ایران بوقوع نپیوست، اما هراس و نگرانی های امنیتی حکومت باعث سخت گیری با هدف منزوی سازی موسوی و کروبی شد. اما حکومت ترجیح داد ریسک نکند و از رویارویی با تبعات منفی برخورد قضائی اجتناب کرد. راهبرد حکومت در سه سال اخیر مواردی چون فرسوده سازی جسمی و روانی رهبران نمادین جنبش سبز، ممانعت از کنش ورزی سیاسی آنها، نا امید سازی هواداران جنبش سبز و زمینه سازی برای واداشتن موسوی و کروبی به توبه بوده است. یکی از مهمترین دلایلی که نظام اجازه داد تا گفتمان اعتدال در سپهر سیاسی کشور شکل بگیرد، باز شدن مسیری موازی جنبش سبز بود که مخاطرات ان به مراتب برای حکومت کمتر است.
بر خلاف محاسبات حکومت، موسوی و کروبی علی رغم همه نا ملایمات و بخصوص عملی نشدن شعاری که تهدید می کرد زندانی شدن موسوی و کروبی، قیامت در ایران راه می اندازد و هزینه کمتر از حد انتظار حصر آنها برای حکومت، محکم بر روی موضع خود ایستادند و ذره ای عقب نشینی نکردند.
مقاومت آنها بر ارزش و منزلت آنها در جامعه افزود و جنبه رهبری نمادین آنها گسترش یافت. از اینرو در آستانه چهارمین سالگرد حصر، کماکان تهدید اول امنیتی از منظر اقتدار گرایان حاکم، موسوی، رهنورد و کروبی هستند.
مسئله اصلی برای رفع حصر از دید حکومت تجدید نظر موسوی، کروبی و رهنورد از مواضع خود هست. در این صورت است که سخت گیری ها به تدریج کنار می رود. بعید به نظر می رسد حکومت به سمت تشدید سخت گیری و برگزاری دادگاه برود. از ابتدا هم اراده حاکم قصد حصر نا محدود نداشت.
اما زمانی رفع حصر صورت می گیرد که حکومت مطمئن شود آزادی آنها منجر به تحرک دوباره جنبش اجتماعی نشود و آنها نیز رویه سابق را در پیش نخواهند گرفت. تا کنون رایزنی های صورت گرفته با موسوی و کروبی برای اخذ تعهد که چونان گذشته اسباب زحمت دستگاه ولایت فقیه نگردند، جز شکست نتیجه دیگری در بر نداشته است.
از اینرو چاره دیگر برای حکومت به وجود آمدن شرایطی است که عملا زمینه فعالیت برای موسوی، رهنورد و کروبی وجود نداشته باشد. این عامل پیوند دهنده روحانی و خامنه ای است. برای روحانی و حلقه نزدیکانش آزادی هر چه زود تر رهبران نمادین جنبش سبز امر مطلوبی است اما مطلوبیت فوق فقط شامل آزادی فیزیکی آنها است. روحانی نیز نگران تداوم مشی موسوی و کروبی است که راهی دیگر پیش پای نیرو های تحول خواه و معترضان به وضع موجود می گذارد. جلوگیری از فعالیت های موسوی و کروبی راه را برای فعالیت روحانی مساعد کرده و گرنه حاکمیت در غیاب خطر آنها دلیلی ندارد حضور امثال روحانی را تحمل نماید. تمایز راهبردی جنبش سبز و گفتمان اعتدال و بنفش رقابت بین این دو گزینه را اجتناب نا پذیر می سازد. از دیدگاه روحانی، تصمیمی که موسوی و کروبی در چهار سال پیش اتخاذ کرده اند، تفریطی و خارج از اعتدال است. به همین دلیل روحانی با ۹ دی و جنبه آئینی بخشیدن به آن در تقویم مناسبات جمهوری اسلامی همراهی کرد.
اختلافات بین دولت و دستگاه قضائی بر سر چگونگی حل و فصل پرونده حصر وجود دارد اما آزادی به نحوی که پایان بخش هویت سیاسی متاخر موسوی و کروبی و رهبری جنبش اعتراضی از سوی آنان باشد، بستری است که آنها را به هم پیوند می دهد و امکان بالقوه تفاهم بین آنها را مساعد می سازد. منتها روحانی انتظار انعطاف از دستگاه قضائی و اصول گرایان دارد امری که محسنی اژه ای با موضع گیری اخیرش پاسخ منفی به آن داد.
ولی تفاهم دو بخش حکومت برای رفع حصر کافی نیست. متغیر اصلی تصمیم موسوی و کروبی است. آنگونه که حسام الدین آشنا ماه ها قبل اعلام کرد موسوی باید تلویحا مسئولیت قبول نماید که مواضع گذشته را تکرار نمی کند و برخوردی خاکستری با وقایع جنجالی انتخابات ۸۸ داشته باشد. اما موسوی و کروبی تا کنون نشان داده اند حاضر نیستند از بیان رنگ سیاه عملکرد حکومت و کشته شدن و اذیت و آزار صد ها نفر دست بردارند.
بنابراین بن بست حصر برای حاکمیت کماکان جاری است و مشکلی امنیتی پر دردسر را برای آن ایجاد کرده است. تداوم حصر در وضعیت کنونی خوشایند حکومت هم نیست و شرایط چنین تصمیمی را بر آن تحمیل کرده است. ادامه حبس خانگی موقعیت آلترناتیوی موسوی و کروبی را قوت می بخشد. این امر تهدید امنیتی برای حکومت است. بنابراین رفع حصر به شرطی که موسوی و کروبی رویکرد متفاوتی را در پیش بگیرند برای نظام نیز منافعی دارد.
سه ساله شدن حصر علی رغم همه سختی ها، موقعیت موسوی، کروبی و رهنورد در سپهر سیاسی را ارتقاء داده و چهره آنها را به عنوان کسانی که خیر و صلاح کشور و ملت را می خواهند، تثبیت کرده است.
اما در این میان خلط رنگ های بنفش و سبز و به هم ریختن مرز های این دو خط مشی سیاسی مشکلاتی را برای رهبران نمادین جنبش سبز ایجاد کرده است. موفقیت هر جنبش نیازمند وجود پیروانی محکم و مومن است. حلقه اصلی و پایه هر حرکت فراگیر را افرادی تشکیل می دهند که تصمیم خود شان را برای راه اندازی حرکت فوق و هم پیمانی با رهبران آن گرفته اند. وجود چنین جمعی است که باعث می شود بخش های دیگر نیز به این حرکت بپیوندند و از آن یک ابر جنبش بسازند.
آینده موسوی، رهنورد و کروبی به عنوان کنشگران سیاسی تا حدی بستگی به این دارد که پایه اصلی بدنه جنبش سبز مشی پایداری را در حمایت و تعقیب راهبرد سیاسی آنها نشان دهد و دنبال مسیر موازی و متفاوتی نرود. ریزشی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پیش آمد و برخی بدون توجه به مواضع موسوی و کروبی دنبال حسن روحانی رفتند، مشکلاتی را پدید آورد.
 بعد از گذشت شش ماه از ریاست جمهوری روحانی این تصور که پیروزی وی به معنای رفع حصر موسوی و کروبی است در عمل غلط از کار در آمد و دیگر محلی از اعراب ندارد. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند و کلید روحانی نتواند قفل حصر را باز کند آنگاه فاصله راه های سبز و بنفش بیشتر می شود.
شکست حصر و متحقق ساختن وظیفه بدنه جنبش سبز در قبال رهایی شرافتمندانه موسوی، کروبی و رهنورد و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی همانگونه که از قبل قابل پیشبینی بود امری نیست که صرفا با رایزنی ها و فعالیت های دولتی قابل حل باشد بلکه نیازمند حرکت های از پایین به بالا و جامعه محور است.
حال اگر در ماه های آینده وضعیت کنونی ادامه پیدا کند، رفع حصر ناگزیر موکول به اعتراضات و کنش های جمعی خواهد شد در این شرایط تصمیم گرفتن در دو راهی سبز و بنفش امر کلیدی خواهد بود. وجود اراده های خلل ناپذیر، معتقدان پایدار و رهبری کارآمد می تواند جنبش اعتراضی قوی پدید آورد که درب های حصر را باز کند.

علي افشاري

سه سال گذشت و بازهم ایران قیامت نشد !

سه سال از آغاز حبس خانگی موسوی و کروبی و رهنورد گذشت. دراین سه سال قرار بود خیلی اتفاقات بیافتد. قرار بود راهپیمایی‌های اعتراضی از امام حسین تا انقلاب انجام شود. قرار بود اپوزوسیون یکپارچه و متحد با صدای بلند به این حبس خانگی اعتراض کند. قرار بود قیامتی عظیم به گفته معترضانی که می‌گفتند: «موسوی دستگیر بشه ایران قیامت می‌شه!» راه بیافتد. ولی هیچکدام از این اتفاقات نیافتاد.
سه سال از حبس خانگی گذشت و اپوزوسیون به جای اعتراض به دستگاه حاکم به خودش حمله برد و خودش را تکه پاره نمود. همه به هم بد و بیراه گفتند و فحش دادند و تهمت زدند. خودنویس هم از این تهمت‌ها و فحاشی‌ها بی‌نصیب نبود. هرزمان که خود نویس قسمتی از واقعیت واقعی را نمایان می‌کرد هرزمان که درخودنویس آنچه که مصلحت نبود بخوانیم می‌خواندیم آماج حمله شدید همان‌ها که قرار است برای ما از داخل یوتیوب عمو محسن آزادی و دموکراسی«کادو» بیاورند قرارمی‌گرفت. دراین میان فقط یک چیز سالم و دست نخورده ماند و آن خود دستگاه حاکم بود که روز به روز فربه تر می‌شود و حبس خانگی را هنوز هم ادامه می‌دهد.
همانهاکه قرار بود زیر الم سبز و سبز اندیشی بمانند و درفیس بوک لایک بزنند و دربالاترین «چرت»! به ناگاه بنفش اندیش شدند و اعتدال و امید را به جامعه نه تزریق بلکه «‌یک کار دیگر» از «‌یک جای دیگر!» نمودند. ۱۸ میلیون نفر رفتند و به روحانی رای دادند تا حبس خانگی باز هم طول بکشد و آب از آب تکان نخورد و دستگاه حاکم همین جور بماند و بماند و بماند. سه سال گذشت و باز هم ایران قیامت نشد. راستی چرا قیامت نشد کسی می‌داند؟

دارا ايراني

آخرین حرف‌‌ کروبی و موسوی

سه سال از حبس خانگی رهبران جنبش سبز گذشت. در آستانه‌ی پا نهادن کروبی و موسوی و رهنورد به چهارمین سال بازداشت غیرقانونی، شاید هیچ سخنی به‌قدر بازخوانی حرف خود ایشان، خواندنی و مهم نباشد. تمامیت‌خواهان مسلط در حکومت می‌کوشند با ادامه‌ی حبس، حصر ظالمانه‌ی آنان را عادی و عادتی‌تر کنند. از همین روست که تکرار پیام و گفتمان موسوی و کروبی، نه درجا زدن در تاریخ، که تداوم ستیز آگاهانه با وضع نامطلوب استیلایافته به زور چماق و گلوله است.

برای بازخوانی رهبران جنبش سبز، می‌توان به متون گوناگون و متعددی مراجعه کرد؛ اما به نظر می‌رسد، مرور دوباره‌ی آخرین سخنان ایشان در آخرین روزهای آزادی، واجد اهمیت متفاوتی است. چه، بی‌گمان کروبی و موسوی که به فراخوان ۲۵ بهمن اندیشیده بودند، و از مدت‌ها قبل، منتظر واکنش تند حاکمان بودند، خود را برای حبس و قطع رابطه با جنبش نیز آماده ساخته بودند. این‌گونه، «جنبش سبز» را آنان در پیامی که برای ۲۲ بهمن ۸۹ صادر کردند، تبیین کردند.

پیام رهبران جنبش سبز به بهانه‌ی سالگرد پیروزی انقلاب، شامل تاکیدهای تأمل‌برانگیزی است. موسوی و کروبی با نقد نظام شاهنشاهی، و با استناد به ویژگی‌های آن، و در متن تشریح علل و ریشه‌های انقلاب اسلامی، اقتدارگرایی مسلط در جمهوری اسلامی را به صراحت مورد نقد و زنهار قرار می‌دهند، و گفتمان جنبش سبز و مولفه‌های آن را برمی‌شمارند. در زیر تلاش شده، این مهم ـ هرچند ‌به اجمال ـ مرور شود. مفروض این مکتوب، وجود و تداوم «جنبش اجتماعی» در متن جامعه ایران است.

 ۱. باور به حاکمیت ملی، و بی‌پشتوانه بودن حکومت با خشونت و تحریف؛
«(انقلاب ۵۷) نه یک جابجایی قدرت سیاسی صرف، که ورود یک گفتمان نو و خروج یک گفتمان کهنه بود: گفتمان کهنه‌ای که می‌انگاشت که با بستن همه‌ی راه‌ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، با کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه‌جو و غفلت دلسوختگان این مرز و بوم، با دربند کردن فوج فوج آزادی‌خواهان، با اعمال سانسور بر مطبوعات، با سرازیر کردن درآمد نفتی سرشار به جیب منفعت‌جویان شریک در قدرت، با تا دندان مسلح شدن به سلاح‌های ریز و درشت، با به‌کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، با توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه و جهان، با هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم‌سفره‌گان، با نماد فره ایزدی انگاشتن قدرت فاقد اقتدار ناشی از رضایت مردم، ماندنی است.»

۲. اهمیت امید و صبوری و پایداری در مبارزه برای آزادی؛ مهم، «رفتن» است. کوشش در راه رسیدن به هدف، خود زندگی است.
«پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد... در کنار آنانی که از هرگونه تغییر مأیوس و ناامید بودند، در کنار آنانی که مصلحت‌اندیشی را به‌گونه‌ای تفسیر کردند که عافیت‌طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هرگونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست. می‌دانستند که ملت‌های دیگر برای رسیدن به آزادی، عدالت، استقلال و پیشرفت، راهی بس دراز پیموده‌اند و تلاش برای دستیابی به جامعه‌ای که از چنین نعمت‌هایی برخوردار باشد، خود، عین زندگی است.»

۳. بازتولید مناسبات نظام شاهنشاهی و استبداد سلطنتی در جمهوری اسلامی و نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه:
«گفتمان نو (در انقلاب اسلامی) باید با دیده‌بانی مستمر، خود را با نیازهای نو سازگار می‌کرد و نوشوندگی خود را پاس می‌داشت که بارزترین و غیرقابل‌انکارترین ویژگی آن، جهت‌گیری در مقابل بازتولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود... آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغه‌ی مردم مواجهه با بازتولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به‌نام دین باشد؟»

۴. نقض فاحش حقوق ملت در جمهوری اسلامی، مقدس شدن جایگاه رهبری، و خطر موروثی شدن نظام؛
«هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمان‌های انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به‌صورت اغراق‌آمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی‌چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سئوال از قدرت فضیلت شده و هر صدای منتقد و متعارض با شبیه‌سازی‌های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تا آنجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.»

۵. انتخابات ۸۸ هم واجد کودتا بود، هم موجب سرکوب خونین شهروندان پرسشگر، و هم باعث تعمیق شکاف ملت ـ دولت و بی‌اعتمادی جامعه به حکومت؛
«آنچه بر سر نتایج انتخابات ۸۸ آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه‌دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان‌ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان‌ها و بازداشتگاه‌ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک، حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به‌راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه‌ی تبلیغاتی یک‌سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، و ... و اعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت‌های متوالی، هیچ‌یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی‌اعتمادی مردم به دولت نجات دهد.»

۶. جنبش سبز مبلغ گفتمانی جدید است؛ گفتمانی که در متن جامعه تکثیر و تقویت می‌شود، و برخی از ویژگی‌های این گفتمان در پیام موسوی و کروبی، چنین فهرست شدند:
ـ فساد را تحمل نمی‌کند؛
ـ وعده‌ی دروغین نمی‌دهد؛
ـ به حفظ نیروی کار کشور و تولید ملی ایمان دارد؛
ـ چاره‌ی اعتیاد و دزدی و طلاق و جنایت را در مجازات و اعدام نمی‌بیند؛
ـ به رأی مردم و قانون اساسی باور دارد؛
ـ ضدخشونت است و مسالمت‌جویانه می‌اندیشد و می‌کوشد؛
ـ ادب محور است؛
ـ مداراپیشه است و چندصدایی را به رسمیت می‌شناسد؛
ـ اهل نقد است و خطاپذیر؛
ـ در پی شایسته‌سالاری است؛
ـ هر ایرانی را در سرنوشت کشور موثر می‌داند؛
ـ به تعداد همراهان و معتقدانش، رهبر دارد؛
ـ برایش حفظ ارزش‌ها مهم است و نه حفظ صاحب منصبان قدرت؛
ـ به عقلانیت جمعی و داوری عمومی درباره‌ی مصلحت باور دارد؛
ـ و متکی و معتقد است به کردار نیکو و امید و استقامت و صبوری در راه.

۷. اعتقاد به «شبکه‌های اجتماعی» و «آگاهی بخشی» در متن جامعه مدنی، به‌مثابه‌ی دو مولفه‌ی مهم تقویت جنبش سبز؛
«(جنبش سبز) گسترش آگاهی‌ها به میان همه‌ی اقشار و گوشه کنار این مرز بوم را وجه همت خویش قرار داده است... و با گسترش و تقویت شبکه‌های اجتماعی، افراد را گرد هم می‌آورد و فضای مدنی را توسعه می‌دهد.»

۸. مقابله با استبداد زیر پرده‌ی دین؛
«آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است. پایه‌های همه‌ی ادیان الهی در فطرت انسان‌ها قرار دارد و اگر اسلام پس از چهارده قرن باقی مانده است علتش مستحکم بودن پایه‌های فطری آن است... این دین از ما خواسته است که به افراد ستمکار متمایل نشویم که در این صورت از کمک خداوند محروم خواهیم شد...»

... با چنین باورهایی، موسوی و کروبی چند روز پس از این پیام، و فردای بروز و ظهور مهمی دیگر برای جنبش سبز، محبوس شدند. این، آخرین جمله‌ی پیام مهم ایشان بود: «به‌عنوان دو همراه کوچک به شما حاملان بی‌شمار گفتمان جدید درود می‌فرستیم و از خداوند متعال می‌خواهیم همه‌ی ما را از یاران مظلومان و دشمنان ظالمان قرار دهد.»

 مرتضی کاظمیان

فرزند مهدی کروبی: پدرم نزد خدایان زمینی توبه نمی‌کند

فرزند مهدی کروبی در واکنش به اظهارات سخنگوی قوه قضاییه در خصوص لزوم «تاوان پس‌ دادن» افراد مرتبط با «فتنه» و اهمیت توبه و ابراز پشیمانی٬ ضمن تاکید بر این که پدرش خطایی مرتکب نشده است٬ افزود: «آقای کروبی معتقد به خدایان زمینی نیست که نزد خدایان زمینی توبه کند.»
محمدتقی کروبی٬ روز دوشنبه٬ ۱۴ بهمن ماه در گفت‌و‌گو با رادیو فردا با اشاره به تغییر محل حصر مهدی کروبی به منزل شخصی‌اش٬ گفت: «سایر ضوابط حصر کما فی‌السابق بنا است اعمال بشود و رفتن پدر من به منزلش به معنای تسهیل در آزادی‌های او نیست. البته این قدمی مثبت محسوب می‌شود که ایشان حداقل بتوانند از این به بعد به هوای آزاد و نور دسترسی داشته باشند و از این باب برای وضعیت جسمیشان بهتر است.»
به دنبال تغییر محل حصر مهدی کروبی٬ غلامحسین محسنی اژه‌ای٬ سخنگوی قوه قضاییه خاطرنشان کرد که از مهدی کروبی رفع حصر نشده است و افزود «در سال ۸۸ فتنه عظیمی در کشور رخ داد و ظلم بزرگی به مردم و نظام شد» و «کسانی که مرتکب این مسائل شده‌اند باید تاوان خود را پس بدهند».
وی همچنین در ادامه گفت: «هر کس مرتکب جرمی شده باشد٬ اگر توبه کرده و جبران کند٬ از لحاظ شرعی و قانونی برخورد با او متفاوت خواهد بود٬ حتی اگر دستگیر شده باشد… اگر فرد پیشمان شود از لحاظ قانونی و شرعی با او برخورد دیگری می‌شود.»
فرزند مهدی کروبی که از لندن با رادیو فردا گفت‌و‌گو می‌کرد٬ در واکنش به این اظهارات گفت: «توبه بین انسان و خداست… آقای کروبی معتقد به خدایان زمینی نیست که نزد خدایان زمینی توبه بکند»
وی افزود: «آقای کروبی به سیاست‌هایی که به دنبال نادیده گرفتن حق مردم در قبال حکومت گرفتند افتخار می‌کنند… علنی کردن تباهی‌ها و بدی‌ها ایراد نیست که به خاطر آن از آقای کروبی بخواهند عقب‌نشینی کند٬ بلکه زدودن این بدی‌ها و تباهی‌ها وظیفه حکومت است.»
محمدتقی کروبی تصریح کرد: «پدر من بر باور و اعتقادش محکم ایستاده و حتی گفته است که آماده محاکمه در هر محکمه‌ای است و رای آن محکمه را هم می‌پذیرد٬ اما تنها شرطش علنی سخن گفتن با مردم است.»
مهدی کروبی، میرحسین موسوی و همسر او زهرا رهنورد از بهمن سال ۱۳۸۹ و بدون برگزاری دادگاه در حصر و حبس به‌سر می‌برند.
غلامحسین محسنی اژه‌ای روز دوشنبه با تاکید بر دوام حصر مهدی کروبی٬ تاکید کرد که نظامی «ارفاق بزرگی» به «سران فتنه» کرده است و «رافت زیادی» نسبت به آنها نشان داده است. سران فتنه عنوانی است که حامیان حصر مهدی کروبی و میرحسین موسوی٬ به این دو معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ اطلاق می‌کنند.
محمدتقی کروبی در گفت‌و‌گو با رادیو فردا با اظهار این که برخی از مقام‌های کشور رفتار خودشان را به پای اسلام می‌نویسند٬ گفت: «ین نوع رفتارها طالبانی هم نبود و حتی نام رافت طالبانی را هم نمی‌توان بر آن گذاشت.»
وی در پایان خاطرنشان کرد: «امروز نتیجه نادیده گرفتن حقوق مردم را می‌بینیم. ۷۰۰ میلیارد از درآمدهای کشور نابود شده. وضعیت اقتصادی٬ سیاسی و بین‌المللی کشور اسف‌بار است… این خروجی‌ای است که آقایان بر مردم تحمیل کردند؛ اگر خوب است٬ سرتان را بالا بگیرید و به آن افتخار کنید. اگر هم بد است٬ این شما هستید که باید از مردم ایران عذرخواهی بکنید.»

حبس خانگی؛ از مصدق تا کروبی و موسوی


هیچ سیاستمداری همسان همتای خود نیست. میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز محمد مصدق نیستند. آنان اما در زمانهٔ خود ایفاگر نقش و بازیگر اصلی ماجرایی شده‌اند که یادآور تلاش‌ها و البته مصائب رهبر نهضت ملی است. حبس خانگی رهبران «جنبش سبز» سه ساله شده است. موسوی و کروبی، رهبران جنبش اجتماعی کلاسیک نبودند و نیستند. آن‌ها اما در متن اعتراض‌های مدنی شهروندان پرسشگر، چونان همراهانی برجسته و کلیدی و صادق، به‌تدریج در جایگاهی ویژه‌ قرار گرفتند. موقعیتی که وقتی با پیگیری و قاطعیت آنان تداوم یافت، به بازداشت خانگی آنان منتهی شد.

هرچه بود و هست، وضع این روزهای رهبران جنبش سبز، یادآور وضع دکتر محمد مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. دولت ملی را کودتایی آمریکایی ـ بریتانیایی، سرنگون کرد. دو نامزد تغییرخواه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ نیز در روندی که مورد اعتراض آنان و میلیون‌ها شهروند شد، رقابت را به احمدی‌نژاد واگذار کردند. انتخاباتی که موسوی و کروبی و شهروندان معترض، «کودتا» و «تقلب معنادار» توصیف‌اش کردند.

تفاوت‌های کروبی و موسوی با مصدق، کم نیست. اما در میان مشابهت‌ها، شاید این نکته مهم باشد که هر سه، با وجود زیست سیاسی در متن حاکمیت، ناگهان هدف سرکوب و حذف قرار گرفتند؛ چنان‌که دچار حصر و حبس خانگی شدند.

محمد مصدق در راستای قانون اساسی مشروطه، در کنار شاه، دولت را هدایت می‌کرد. حتی در اوج اعتراض‌های مردمی پس از ۲۵ مردادماه ۱۳۳۲، ادبیات مصدق با آنچه برخی از همراهانش (چون حسین فاطمی) ابراز می‌کردند، فاصله بود. او نخست‌وزیری بود که هدف «کودتا» قرار گرفته بود، و البته هیچ‌گاه نخواست متهم به «تغییر نظام سیاسی» شود.

موسوی و کروبی نیز از‌‌ همان فردای تثبیت جمهوری اسلامی، در متن نظام زیستند و از مهم‌ترین همراهان حاکمیت سیاسی محسوب می‌شدند. حکایت غریب روزگار بود که دو نامزد تایید شده توسط شورای نگهبان، که رهبر جمهوری اسلامی نیز آنان را مورد تایید صریح قرار داده بود، در کنار «مردم معترض» ایستادند و نه زیر پرچم حاکمیت. رهبران جنبش سبز البته مکرر تصریح کردند که اقدام اعتراضی خود را در چهارچوب قانون اساسی پی گرفته‌اند. با این همه، کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی ـ و شخص رهبر نظام ـ آنان را به سخت‌ترین جرایم امنیتی، متهم کرد و در‌‌نهایت محبوس ساخت.

کروبی، موسوی و رهنورد محبوس شدند، چنان‌که مصدق. با این تفاوت مهم که ۶۰ سال پیش، مصدق امکان دفاع از خود یافت و جمهوری اسلامی هنوز برای دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ دادگاهی برگزار نکرده است.

چندی پیش بود که فرزند کروبی، به نقل از پدر محبوس خود خبر داد: «همانطور که قبلا بار‌ها اعلام کردم خواهان محاکمه و تعیین هر قاضی از سوی حکومت هستم و هر حکمی هم صادر شود هیچ اعتراضی نخواهم کرد. و اعضای هیئت منصفه هم از قبیل آقایان نقدی، شجونی، مصباح یزدی، حدادعادل و شریعتمداری انتخاب شوند. منتها فقط خواستار محاکمه‌ای علنی هستم که دفاعیاتم در رسانه‌ها منتشر شود.»

این، خواستی است که به شکلی قابل پیش‌بینی، از طرف دستگاه قضایی، بی‌پاسخ مانده؛ اقتدارگرایان حاکم در جمهوری اسلامی نیک می‌دانند که محاکمهٔ علنی موسوی و کروبی، چه پیامدهای اجتماعی ـ سیاسی مهمی در پی خواهد داشت.

مصدق در خاطرات خود می‌گوید: «دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محکوم کرد که در زندان لشکر ۲ زرهی آن را تحمل کردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ که مدت آن خاتمه یافت به جای این‌که آزاد شوم به احمدآباد تبعید شدم و عده‌ای سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اکنون که سال ۱۳۳۹ خورشیدی هنوز تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و چون اجازه نمی‌دهند بدون اسکورت به خارج (قلعه) بروم در این قلعه مانده‌ام و با این وضعیت می‌سازم تا عمرم به سر آید و از این زندگی خلاصی یابم.»

این (محبوس ماندن در خانه و قطع ارتباط با جهان خارج)‌‌ همان مجازات غیرقانونی است که متوجه موسوی و کروبی نیز شده است. آنان حتی از دسترسی به مطبوعات سانسورشده و زیر ممیزی نیز محروم و ممنوع‌اند.

مصدق در نامه‌ای در سال ۱۳۴۰ می‌نویسد: «وضعیت‌ام مخصوصاً‌ در این دو سال اخیر طوری است که غیر از فرزندان با کس دیگری نمی‌توانم ملاقات می‌کنم و حتی از قلعه هم بدون اسکورت حق خروج ندارم.» او در نامه‌ای دیگر می‌گوید: «از وضعیت بنده گویا درست اطلاع نداشته باشید که از این قلعه نمی‌توانم خارج شوم. با کمتر کسی مکاتبه می‌کنم، برای این‌که دفعه دیگری دچار تعقیب و محاکمه نشوم. اکنون متجاوز از پنجاه‌نفر سرباز و گروهبان اطراف بنده هستند که اجازه نمی‌دهند با کسی ملاقات کنم غیر از فرزندانم.»

وضع سختی که در این سه سال، حاکمان جمهوری اسلامی دچار کروبی و موسوی و رهنورد کرده‌اند. آنان زیر ذره‌بین دوربین‌های مداربسته و مراقبت دائم مأموران امنیتی، و در قطع پیوند تقریبا کامل با جهان خارج، در پایتخت جمهوری اسلامی روزگار می‌گذرانند. تنها کانال رابطهٔ ایشان، فرزندان هستند؛ دیدارهایی به‌شدت کنترل شده و محدود، توام با فشار و استرس خاص.

باید در موقعیت سیاستمدارانی چون مصدق، کروبی و موسوی قرار داشت تا بتوان حجم فشار ناشی از این حصر و حبس، و دوری از جامعه و سیاست را لمس کرد. اما شاید این بیان رهبر نهضت ملی، گوشه‌ای از رنجی را که نخست وزیر دولت ملی تحمل می‌کرد، ملموس کند: «من در این قلعه (احمدآباد) بی‌جهت و بی‌دلیل محبوسم و از تمام آزادی‌های فردی محرومم و خواهانم که هر چه زود‌تر عمرم به سر آید و از این زندگی خلاص شوم. چرا باید از ذکر حقایق خودداری کنم و رفع اشتباه از کسانی که در جریان امور این مملکت نبوده‌اند، نکنم.»

این،‌‌ همان مجازات و رنجی است که متوجه رهبران جنبش سبز نیز شده است. مقام‌های ارشد قضایی جمهوری اسلامی و شخص اول نظام سیاسی، اصرار و تاکید دارند که تا آنان درخواست «عفو» نکنند و از کردار خود در حوادث پس از انتخابات ۸۸ ابراز پشیمانی نکنند، در حصر و حبس خانگی خواهند ماند. این درحالی است که کمتر روزی است در این سه سال بازداشت خانگی که رسانه‌های وابسته به حکومت، از حمله به ایشان دریغ کنند. و البته هیچ امکان پاسخ‌گویی و توضیحی نیز نیست.‌‌ همان وضعی که مصدق بدان مبتلا بود. نخست‌وزیر محبوس در خانه، تاکید می‌کند: «در احمدآباد زندانی هستم و نمی‌توانم در جراید از خود دفاع کنم.»

مصدق در بازداشت خانگی ماند تا ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ که همان‌جا درگذشت و به خاک سپرده شد. سایهٔ مصدق اما از سر سیاست در ایران محو نشد. چنان‌که تاوان کودتای ۲۸ مرداد و استبداد شاهنشاهی را محمدرضا پهلوی سرانجام در بهمن ۱۳۵۷ پس داد.

نیروهای ملی اگرچه نتوانستند تغییر وضعی در زندگی پر درد و رنج دکتر مصدق ایجاد کنند، اما بعد‌تر، و در اوج جنبش اعتراضی منتهی به تغییر نظام سیاسی، تصاویر مصدق و مهم‌ترین دیدگاه‌های او اینجا و آنجای انقلاب خودنمایی کرد.

اقتدارگرایان حاکم در جمهوری اسلامی نیز هرچند بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز را به اتکای سلاح و سرکوب، تداوم بخشند اما بعید است که بتوانند خود را از زیر سایهٔ سنگین پرسش‌ها و نقدهای موسوی و کروبی بیرون کشند.

جنبش اجتماعی که زیر استبداد سلطنتی نضج گرفت و خواست‌های نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق را تداوم بخشید و شاه را از صدر حکومت به پایین کشاند، در اشکال متفاوت و ابعاد عظیم‌تری زیر پوست جامعه امروز ایران جاری است. تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، افزایش نرخ شهرنشینی و تحصیلات دانشگاهی، پویایی و تحرک اجتماعی زنان، گسترش طبقه متوسط مدرن، و شرایط بین‌المللی، وضع را برای حاکمان جمهوری اسلامی سخت‌تر از همتایان خود در نظام سلطنتی ساخته است.

مرتضی کاظمیان

آیت الله دستغیب: محصورین در ۴ دیواری تنهایی خود تنها به خدا امید دارند

آیت الله العظمی علی محمد دستغیب با اشاره به حصر همراهان در حصر جنبش سبز که در آستانه ی چهارمین سال آن هستیم، می گوید: آقایان موسوى و کروبى و همسر آقاى موسوى که در این مدّت در یک چهار دیوارى محصور شده‌اند و نماز و ذکر و عبادات خود را انجام مى‌دهند و هیچ اطّلاعى از بیرون ندارند، در آن تنهایى چیزى که نگهشان مى‌دارد، امید به خداى تعالى است.
این مرجع تقلید مقیم شیراز که در این ایام با تذکرهای صریح و شجاعانه ی خود درباره ی ظلم و ستمی که بر محصورین و زندانیان سیاسی روا می شود بارها تحت فشار قرار گرفته است در جلسه ی درس خود با بیان اینکه عالم برزخ همین امروز وجود دارد ولی بیشتر مردم متوجه نیستند، تصریح می کند: وقتى همه‌ى وسایل بریده مى‌شود، انسان به اصل و فطرت خود باز مى‌گردد. چنین کسى زنده است و در این عالم نفس مى‌کشد، ولى در عالم برزخ است و از نعمت‌هاى آن بهره‌مند است. شاید خودشان متوجّه این امر نباشند، ولى غیر از این هم نیست. به شرط آن که نمازهایشان را بخوانند و بر خدا غضب نکنند، چنان که همین را از ایشان سراغ داریم.
به گفته ی آیت الله دستغیب، برزخ همه‌ى ما وجود دارد و اعمالمان کاملا روشن است. وضع هر کس، و بهشتى و جهنّمى بودنش معلوم، ولى مخفى است. مردن، به معناى رفتن به سوراخ و دخمه نیست. همین چیزهایى که امروز همراهتان است، ظاهر مى‌شود. درون بعضى، وسعتى به اندازه آسمان‌ها و زمین است که در برزخ آشکار مى‌شود.
متن سخنان آیت الله العظمی دستغیب در تفسیر سوره انعام ، آیات ۱۸ و ۱۹، به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مسجد قبا به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ
و او بر بندگانش چیره است و فرزانه و آگاه است.(۱۸)
قُلْ أیُّ شَیْءٍ أکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللهُ شَهیدٌ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ أُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لاُِنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أ اِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أنَّ مَعَ اللهِ آلِهَةً أُخْرى قُلْ لا أشْهَدُ قُلْ اِنَّما هُوَ اِلهٌ واحِدٌ وَ اِنَّنی بَریءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ
بگو: بزرگ‌ترین گواهى چیست؟ بگو: خدا میان من و شما گواه است و این قرآن بر من نازل شده تا با آن، شما و هر کس (که این کتاب) به او رسیده، بیم دهم. به راستى شما شهادت مى‌دهید که با خدا، خدایان دیگرى است؟ بگو: من هرگز چنین شهادتى نمى‌دهم. بگو: فقط او خداى یکتاست و من از آنچه شریک او قرار مى‌هید، بیزارم.( ۱۹)
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ؛ هیچ کس نمى‌تواند در مقابل خداى تعالى بایستد و او را مقهور خویش سازد. اگر خداوند به مردم سرکش و ستمگر مهلت مى‌دهد، بدین معنا نیست که آنها مى‌توانند هر کارى انجام دهند، یا در کار کائنات دخالت کنند، یا نظم عالم را به هم بریزند و یا سنّت‌هاى خدا را تغییر دهند. در مقابل، خداوند از هیچ کارى عاجز نیست؛ او مى‌تواند در یک چشم بر هم زدن همه را بمیراند، یا بدون نیاز به نر و ماده، موجودى بیافریند و یا بدون هیچ سببى اراده‌اش را تحقق بخشد.
در دو جاى این سوره، صفت «قاهر» و در شش سوره‌ى دیگر، صفت «قهّار» در مورد خداى تعالى آمده است. در سوره اعراف هم مى‌خوانیم که فرعون خود را «قاهر» نامید، در حالى که دروغ مى‌گفت. او اگر واقعآ قاهر بود، آن چنان خفّت‌بار در نیل غرق نمى‌شد. «فوق» در این جا افاده تسلط مى‌دهد و منظور «بالاتر» از جهت ظاهرى و حسى نیست، بلکه معنوى است.
وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ؛ خداى تعالى «حکیم» است؛ یعنى کارى را بیهوده و بى‌فایده انجام نمى‌دهد. هر چه مى‌کند، مطابق مصلحت و حکمت است و هرگز به کسى ستم نمى‌کند. اگر کسانى را عذاب کرده، به خاطر سرکشى خود آنها و لجاجت بر گناهشان بوده است. همچنین او «خبیر» است و از پیدا و پنهان همه آگاه است. قهر او بر حسب حکمت و آگاهى است، نه بیهودگى و نادانى.
این در مورد خداى تعالى، امّا مهم این است که ما انسان‌ها بتوانیم قهر و حکمت و علم و سایر صفات حسناى او را بشناسیم و از خصوصیات این صفات اطّلاع یابیم.
کسى مى‌تواند این صفات و خصوصیات آنها را بفهمد که مقدّماتى را در خود ایجاد کرده باشد و این مقدّمات، همه به یک چیز باز مى‌گردد؛ «برداشتن موانع میان خود و خداى تعالى». مهم‌ترین مانع انسان، فرعونیت او یا همان نفس است. باید این نفس را مهار کرد، آن هم نه یک روز و دو روز، بلکه از اول تکلیف تا آخر عمر. اگر نفس اندکى به خود رها شود، مقابل خدا مى‌ایستد و ادعاى خدایى مى‌کند. راه مبارزه با نفس و مهار آن، اول: انجام واجبات و ترک محرمات است. پس از آن باید حیله‌هاى نفس را شناخت و اسیر آن نشد.
کسى که از ابتدا بر انجام واجبات و ترک محرمات مراقبت مى‌کند، امّا در صدد شناختن حیله‌هاى نفسش نیست، یا اصلا نمى‌خواهد با این دشمن درونى مبارزه کند و یا متوجّه است و خود را به نافهمى مى‌زند، قهرآ در دام آن گرفتار مى‌شود؛ لذا پس از سال‌ها عبادت و پرهیز، اگر به ریاستى برسد، منیّتش سر بر مى‌آورد. چنین کسى به مراتب، بدتر از کسى است که هیچ عبادتى نکرده؛ چراکه او خود را عین دین مى‌داند و از کیسه‌ى دین خرج مى‌کند.
بنابراین در کنار انجام عبادات و ترک محرمات، باید مراقب نفس بود و اسیر آن نشد. چه بسا همین عبادت‌ها، سوارى دادن به نفس باشد.
گر نماز و روزه مى‌فرمایدت نفس مکار است فکرى بایدت
واجب را باید تحت هر شرایطى انجام داد، امّا در کنار آن باید نیّت خود را براى خدا خالص کرد و از او خلاصى از نفس را خواست. گاهى شخص براى خدا به نماز مى‌ایستد، امّا همین که متوجّه مى‌شود عده‌اى او را مى‌بینند، لحن صدایش را تغییر مى‌دهد؛ غلیظ و فصیح نماز مى‌خواند و خاضعانه مى‌ایستد.
کسى که مى‌خواهد به صفات خداى تعالى علم یابد و متوجّه قاهریت او شود، باید خواهش‌هاى نفس را، حتّى آنها که مباحند، محدود کند.
وقتى که انسان مى‌میرد، متوجّه صفات خدا مى‌شود و غلبه و قهر او را مى‌فهمد، امّا مهم این است که تا در این دنیا هست، به این مهم دست یابد.
گاهى کسى خوب درس مى‌خواند و خوب هم مى‌فهمد، امّا ناگهان یکى پیدا مى‌شود و اشکالى بر او مى‌گیرد. در این صورت اگر بتواند به راحتى این اشکال را بپذیرد، معلوم مى‌شود نفسش را کنترل کرده است، ولى اگر برایش گران آید و اشکال‌گیرنده را به باد انتقاد و دشنام بگیرد، نشانه‌ى سرکشى و عدم مهار نفس است. عالم شدن و عبادت کردن و حتّى دیدن استاد، اگر همرا با کنترل نفس نباشد، ناگهان اژدهایى از درون انسان بیرون مى‌آورد که همه را مى‌بلعد.
حضرت آیت الله العظمى نجابت مى‌فرمود: «تا کسى حیله‌هاى نفس را نشناسد، نمى‌تواند وارد اسرار الهى شود.»
«اسرار الهى» یعنى اسما و صفات پروردگار؛ یعنى فهم قادریت و قاهریت او؛ فهم ضارّ و نافع بودن او. کسى که در این راه قدم مى‌گذارد، امتحانات الهى یکى پس از دیگرى به سراغش مى‌آیند و چنان خداوند نشانش مى‌دهد که به راحتى مى‌تواند بفهمد این کار یا این صحبت یا گوش دادن به این سخن، خواهش نفس است یا رضاى خدا. اگر پس از این شناخت، بتواند رضاى نفسش را زیر پا بگذارد، مى‌تواند آن را مهار کرده، رضاى خدا را تحصیل کند.
در زمان ائمه اطهار علیهم السلام بعضى افراد به ایشان ابراز محبّت مى‌کردند، ولى دوستان ایشان را دشمن مى‌داشتند یا بعضى از گروه‌هاى تکفیرى، مولا على علیه السلام را قبول دارند و حتّى ادعاى محبتش را دارند، ولى با شیعیان ایشان دشمنند. این‌ها همه حیله‌هاى نفس است.
توکل
یکى از آثار فهم قاهریت پروردگار، توکل به او در همه حال است. امام رضا علیه السلام در بیان حد توکل مى‌فرماید:
«أن لا تَخافَ مَعَ اللهِ أحدآ»[۱]
«همراه خدا از کسى نترسد.»
نترسیدن از غیر خدا، این نیست که سینه سپر کند و مقابل همه بایستد، بلکه این صفت باعث مى‌شود که اگر عده‌اى گفتند: «مى‌خواهیم چنین و چنان کنیم و چه بر سرت بیاوریم»، مى‌گوید: «من خدا را دارم.» و لرزش و هراسى به خود راه نمى‌دهد.
قُلْ أیُّ شَیْءٍ أکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللهُ؛ رؤساى مکه گفتند: اى محمّد! ما کسى را ندیدیم که تو را در امر رسالت تصدیق کند. از یهود و نصارا پرسیدیم، گفتند: در کتاب ما ذکرى از تو و صفات تو نیامده است. کسى را براى ما بیاور که شهادت دهد تو چنان که مى‌گویى، فرستاده‌ى خدا هستى. پس خداوند این آیه رانازل فرمود.[۲]
خدا به پیامبر مى‌فرماید: به آنها بگو بزرگ‌ترین شاهد میان من و شما، خداى تعالى است. او که «شىء لا کالأشیاء»[۳] (چیزى که شبیه چیزهاى دیگر نیست).
شَهیدٌ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ أُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ؛ کفّار، خدا را به عنوان مدبّر و رازق و همه کاره قبول نداشتند و معجزات پیامبر را سحر مى‌دانستند، با این حال خداوند خود را شاهد پیامبر معرفى مى‌کند و مى‌فرماید: «به آنها بگو: همان خدایى که قرآن را بر من وحى کرده، شاهد میان من و شما است». درست است که کفّار، قرآن را قبول نداشتند، امّا چون نمى‌توانستند چیزى مثل آن بیاورند، انکار آن برایشان آسان نبود. عده‌اى هم کوشش‌هایى در این باره کردند، ولى مفتضح شدند.
لاُِنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ در اینجا هدف رسالت، «ترساندن» ذکر شده است؛ ترساندن مردم از عاقبت کار و از حساب و کتاب قیامت.
وقتى که روح از بدن جدا مى‌شود، انسان همه چیز را مى‌بیند و جسم خود و کسانى را که اطراف بدنش مى‌آیند، مشاهده مى‌کند، ولى بعضى افراد چون هیچ باورى به عالم پس از مرگ نداشته‌اند، حیران وسرگردان مى‌مانند.
هدف از ترساندن، وادار کردن مردم به مراقبت بر اعتقادات و نیّات و اعمال و خلقیاتشان است. اگر کسى این مراقبت را داشته باشد و طالب مدارج بالاتر باشد، خداوند کمکش مى‌کند. حتّى اگر طلبى هم نداشته باشد، همان اعتقادات و عمل صالح نجاتش مى‌دهد.
(مَنْ عَمِلَ صالِحآ مِنْ ذَکَرٍ أوْ أُنْثى وَ هُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً)[۴]
«هر کس از مرد و زن کار نیکى انجام دهد و مؤمن باشد، او را با زندگى پاکیزه‌اى حیات خواهیم داد.»
«حیات طیبه» یعنى حیات پاکیزه‌اى که همین امروز هم وجود دارد و در عالم دیگر ظاهر مى‌شود. اگر کسى در این دنیا هیچ چیز نداشته باشد و محصور و زندانى باشد، به تدریج امیدش از غیر خدا قطع مى‌شود و از مادّه بیرون مى‌آید و وارد عالم برزخ و نعمت‌هاى برزخى مى‌شود.
آقایان موسوى و کروبى و همسر آقاى موسوى که در این مدّت در یک چهار دیوارى محصور شده‌اند و نماز و ذکر و عبادات خود را انجام مى‌دهند و هیچ اطّلاعى از بیرون ندارند، در آن تنهایى چیزى که نگهشان مى‌دارد، امید به خداى تعالى است. وقتى همه‌ى وسایل بریده مى‌شود، انسان به اصل و فطرت خود باز مى‌گردد. چنین کسى زنده است و در این عالم نفس مى‌کشد، ولى در عالم برزخ است و از نعمت‌هاى آن بهره‌مند است. شاید خودشان متوجّه این امر نباشند، ولى غیر از این هم نیست. به شرط آن که نمازهایشان را بخوانند و بر خدا غضب نکنند، چنان که همین را از ایشان سراغ داریم.
عالم برزخ همین امروز وجود دارد و دنیا و آخرت در هم فرو رفته است، ولى بیشتر مردم متوجّه نیستند. آرى، برزخ همه‌ى ما وجود دارد و اعمالمان کاملا روشن است. وضع هر کس، و بهشتى و جهنّمى بودنش معلوم، ولى مخفى است. مردن، به معناى رفتن به سوراخ و دخمه نیست. همین چیزهایى که امروز همراهتان است، ظاهر مى‌شود. درون بعضى، وسعتى به اندازه آسمان‌ها و زمین است که در برزخ آشکار مى‌شود. به قول امیرالمؤمنین علیه السلام :
أ تَزعَمُ أنَّکَ جِرْمٌ صَغیر وَ فِیکَ انْطَوَى العالَمُ الأکبَرُ
تو پندارى همین جرم صغیرى جهانى در نهادت هست پیدا
باید علایق مادّى از دل کنده شود، تا اندکى توجّه به عالم دیگر حاصل گردد.

عفو بين الملل خواستار آزادی فوری رهنورد، موسوی و کروبی شد


سازمان عفو بين الملل روز جمعه چهاردهم فوريه (۲۵ بهمن )در بيانيه ای در سومين سال حصر زهرا رهنورد،‌ميرحسين موسوی و مهدی کروبی،‌خواستار آزادی فوری  آنها شده است.

اين نهاد بين المللی مدافع حقوق بشر در بيانيه خود  «هشدار» داده است که کاهش محدويت های اعمال شده در حصر زهرا رهنورد،‌ميرحسين موسوی و مهدی کروبی کافی نيست.

سازمان عفو بين الملل  تصريح کرده است: مهدی کروبی و ميرحسين موسوی، رهبران معترضان به انتخابات رياست جمهوری ايران در سال ۱۳۸۸ به بدون محاکمه و  ايراد اتهامی اکنون سه سال است که در حصر به سر می برند و از حق اعتراض قانونی عليه بازداشت خود برخوردار نيستند.

اين نهاد بين المللی از مقام های جمهوری اسلامی خواسته است تا فورا به بازداشت خودسرانه رهبران معترضان پايان داده و آزار و اذيت خانواده های آنها را متوقف کند.

مهدی کروبی، ميرحسين موسوی و همسر او زهرا رهنورد از بهمن سال ۱۳۸۹ بدون محاکمه و برگزاری دادگاه در حصر خانگی به‌سرمی‌برند که اين مسئله اعتراض گسترده فعالان حقوق بشر و گروه‌ها و چهره‌های مختلف سياسی را در پی داشته است.

با اين حال عفو بين الملل از وضعيت حقوقی حصر  رهبران معترضان انتقاد کرده و می گويد هيچ نهاد امنيتی مسئوليت حصر را برعهده نمی گيرد.

در همين زمينه، مسئول امورحقوق بشر در دولت آلمان ، نيز دربيانيه ای از خواستار آزادی بيدرنگ زهرا رهنورد، ميرحسين موسوی و مهد کروبی شده است.

مصطفی پور محمدی،‌وزير دادگستری ايران، روز شنبه ۱۹ بهمن در خصوص وضعيت «حصر»  ميرحسين موسوی و مهدی کروبی،‌ دو  نامزد معترض به نتيجه انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸، گفته بود که «نظام» جمهوری اسلامی در حال ارزيابی و «سبک و سنگين»  در اين زمينه است.

به گزارش خبرگزاری مهر، وزير دادگستری ايران  در مورد «تعيين تکليف» پرونده  ميرحسين موسوی و  مهدی کروبی گفته بود: «در اين زمينه در نظام در حال تدبير و ارزيابی و سبک و سنگين شدن است و فکر می کنم بايد عوامل داخلی و فضای بيرونی دست به دست هم بدهد تا نظام يک تصميم با منفعت بيشتر را بگيرد.»

مرضيه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه ايران، روز شنبه ۲۶ بهمن با انتقاد از بيانيه وزارت امور خارجه آمريکا در خصوص زهرا رهنورد،‌ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، اين بيانيه را «دخالت» در امور داخلی ايران دانست.

مرضيه افخم روز شنبه و در پاسخ به پرسشی در خصوص بيانيه روز جمعه ماری هرف، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا، ضمن رد اين بيانيه گفته است:«اين بيانيه دخالت در امور داخلی ايران است و مغاير با تعهدات دولت آمريکا ذيل بيانيه الجزاير است.»

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران همچنین آمریکا را به استفاده ابزاری از مساله حقوق بشر متهم کرده است.

مهدی کروبی، ميرحسين موسوی و همسر او زهرا رهنورد از بهمن سال ۱۳۸۹ بدون محاکمه و برگزاری دادگاه در حصر خانگی به‌سرمی‌برند که اين مسئله اعتراض گسترده فعالان حقوق بشر و گروه‌ها و چهره‌های مختلف سياسی را در پی داشته است.

ماری هرف، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا، روز جمعه در بيانيه خود تصريح کرده بود:«سه سال پيش در چنين روزی حکومت ايران نامزدهای پيشين انتخابات رياست جمهوری و رهبران مخالفان، مهدی کروبی، مير حسين موسوی و همسرش، فعال حقوق زنان، زهرا رهنورد، را بدون تفهيم رسمی هر گونه اتهامی تحت حصر خانگی قرار داد. ما در محکوم کردن ادامه حبس آنها و آزار اعضای خانواده شان و در طلب آزادی فوريشان، به جامعه جهانی می پيونديم. »

در بيانيه معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا تصريح شده بود:«قانون اساسی ايران، قوانين آن و تعهدات بين المللی اش ضمانت حداقل محاکمه عادلانه برای شهروندانش را تضمين می کنند و مقرر می دارند که هيچ کس نبايد مورد دستگيری يا حبس خودسرانه قرار گيرد. ايالات متحده به  درخواست مصرانه از دولت ايران برای احترام به اين تعهدات ادامه خواهد داد، و ما خواسته خود را از ايران، برای آزادی همه زندانيان عقيدتیِ در بازداشتش، تجديد می کنيم.»

همزمان با سومين سالگرد حصر  زهرا رهنورد، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی شماری از نهاهای مدافع حقوق بشر و فعالان سياسی خواهان آزادی رهبران معترضان به نتيجه رياست جمهوری ايران در سال ۱۳۸۸ شده اند.

در همين زمينه، سازمان عفو بين الملل روز جمعه در بيانيه ای در سومين سال حصر زهرا رهنورد،‌ميرحسين موسوی و مهدی کروبی،‌خواستار آزادی فوری آنها شده است.

مسئول امورحقوق بشر در دولت آلمان، نيز دربيانيه ای از خواستار آزادی بيدرنگ زهرا رهنورد، ميرحسين موسوی و مهد کروبی شده است.

آمریکا خواستار آزادی رهنورد، موسوی و کروبی شد

وزارت خارجه آمریکا، ۲۵ بهمن‌ ماه، در بیانیه‌ای که در سومین سالگرد حصر خانگی زهرا رهنورد،

در این بیانیه با اشاره به حصر خانگی چهره‌های سرشناس معترض به دولت پس از انتخابات سال ۱۳۸۸، آمده است که این سازوکار دولتی «همراه با جامعه جهانی اعتراض خود را به ادامه زندانی کردن آنها و آزار خانواده‌هایشان نشان داده و خواستار آزادی هر چه سریع‌تر آنهاست».

ماری هرف، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این بیانیه می‌گوید «قانون اساسی ایران، قوانین آن و تعهدات بین‌المللی این کشور، به شهروندانش این ضمانت را داده است که تحت محاکمه‌ای دست‌کم منصفانه قرار گیرند و بازداشت و محبوس کردن دلخواهانه آنها را سلب می‌کند».

در ادامه آمده است که ایالات متحده همچنان از دولت ایران می‌خواهد تا به این تعهدات پایبند بوده و بار دیگر خواست خود را برای آزادی همه زندانیان عقیدتی تکرار می‌کند.

همزمان با وزارت خارجه آمریکا سازمان عفو بین‌الملل نیز در بیانیه‌ای در روز ۲۵ بهمن ماه ضمن «هشدار» به کافی نبودن «کاهش محدودیت‌های» رهنورد، کروبی و موسوی، خواستار آزادی فوری آنها شده است.

مسئول امور حقوق بشر در دولت آلمان نيز دربيانيه‌ای خواسته است تا این سه نفر فوری آزاد شوند.

چهره‌های سرشناس معترض به انتخابات سال ۱۳۸۸، که محمود احمدی‌نژاد در آن پیروز کارزار معرفی شد، ۲۹ بهمن ماه در حصر خانگی قرار گرفتند.

این حصر عملا پس از راه‌پیمایی ۲۵ بهمن ماه در ایران در حمایت از جنبش‌های اعتراضی در مصر و تونس صورت گرفت. دو روز پس از راه‌پیمایی ۲۲ بهمن که دولت ایران هر ساله به برپایی آن کمک می‌کند.

موسوی و کروبی خواسته بودند تا به آنها برای برگزاری تظاهرات مجوز رسمی داده شود. مجوزی که صادر نشد اما گروه‌های حامی معترضان، در فراخوان‌هایی بر برگزاری راهپیمایی ۲۵ بهمن تاکید کردند. در نهایت نیز هزاران نفر به خیابان‌ها آمدند. آن تظاهرات دست‌کم دو کشته بر جای گذاشت.

پس از آن احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، خواست تا موسوی و کروبی در خانه‌های خود «زندانی» شوند.

در ایران دادگاهی برای این چهره‌های معترض برگزار نشده است. سخنان گوناگونی -از جمله طی ماه‌های گذشته و با روی کار آمدن دولت حسن روحانی- در مورد وضعیت حصر آنها مطرح شده، اما گروهی از مقام‌های عالی‌رتبه حکومتی بر «توبه» برای رفع حصر تاکید دارند.

چهره‌های معترض چنین کاری نکرده‌اند. فرزند مهدی کروبی نیز اخیرا از قول پدر خود گفته بود او «نزد خدایان زمینی توبه نمی‌کند».
میرحسین موسوی و مهدی کروبی صادر کرده بر خواست خود برای آزادی «زندانیان عقیدتی» در ایران تاکید کرده است.

سازمان گزارشگران بدون مرز، خامنه اي را تنها مسئول حصر میر حسین موسوی، مهدی کروبی وزهرا رهنورد دانست

سازمان گزارشگران بدون مرز، نهاد غیر دولتی مدافع حقوق بشر و رسانه‌ها، روز جمعه در بیانیه‌ای، آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، را تنها مسئول حبس و حصر مهدی کروبی، زهرا رهنورد و میرحسین موسوی معرفی کرد.
این سازمان در بیانیه‌ خود که نسخه‌ای از آن را در اختیار رادیو فردا قرار داده، رهبر جمهوری اسلامی ایران را عامل چیرگی خودسری و مصونیت از مجازات در کشور و مسئول این اقدامِی که در این بیانیه خودسرانه خوانده شده، دانسته است.
گزارشگران بدون مرز می‌گوید این اقدام نه تنها ناقض قانون اساسی و قوانین داخلی جمهوری اسلامی بلکه خلاف تعهدات بین‌المللی رسمی دولت ایران است.
این سازمان همچنین بر «مسئولیت» حسن روحانی رئیس جمهوری ایران، در این باره تاکید کرده و گفته است که آقای روحانی وعده آزادی همه زندانیان سیاسی را در پی به قدرت رسیدن فراموش کرده است.

کمپین بین المللی حقوق بشر: به سه سال حصرخانگی غیرانسانی پایان دهید و سه منتقد سیاسی را آزاد کنید

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز گفت دولت ایران باید به اقدام غیرانسانی نگهداری منتقدانش تحت سالها حصر خانگی و بدون دادرسی عادلانه پایان دهد. روز ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، سومین سالگرد حصر خانگیِ بالفعل و غیرقانونی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در تهران است.
هادی قائمی مدیر کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: “بسیار عجیب است که با تمام اظهارات رییس جمهور آقای حسن روحانی در مورد حقوق شهروندان، این سه رهبر سیاسی هنوز تحت حصر خانگی به سر میبرند که بی عدالتی محض و بی احترامی به حقوق شهروندان است.”
وی افزود: “باوجود اینکه رهبر ایران در نهایت مسئول است، به عنوان رییس شورای عالی امنیت ملی رییس جمهور ایران آقای روحانی میتواند و باید از ادامۀ این حصر خانگی که سایۀ مداوم تاریکی بر نیت و اظهارات وی در خصوص احترام به حقوق مردم می اندازد، جلوگیری کند.”
در تاریخ ۱۰ بهمن امسال، روزنامه نگار شبکۀ سی ان ان فرید ذکریا در روزنامۀ واشنگتن پست نوشت: “… روحانی به من اشاره کرد که ظرف چند ماه آینده، رهبران جنبش سبز آزاد خواهند شد.”
اما کمتر از دو هفته بعد، سخنگوی قوۀ قضاییه و دادستان کل آقای غلامحسین محسنی اژه ای به خبرنگاران گفت که موسوی، کروبی، و رهنورد تا زمانی که توبه نکنند آزاد نخواهند شد. وی گفت: “افرادی برای رفع حصر بی‌جهت تلاش می‌کنند به نتیجه هم نمی‌رسند.” محسنی اژه ای گفت که تا زمانی که میرحسین موسوی، مهدی کروبی، و زهرا رهنورد “از اقدامات مجرمانه خود ابراز برائت نکنند”، و “توبه نکنند،” “به هیچ وجه کار دیگری انجام نمی‌شود و شرایط مثل سابق خواهد بود.
هیچیک از سه نفر مخالف بازداشتی هرگز متهم به انجام هیچ جرمی نشده اند و مورد محاکمه نیز قرار نگرفته اند. علاوه بر فعالان ایرانی و گروههای بین المللی حقوق بشری، چندین بخش مختلف سازمان ملل متحد، از جمله کارگروه بازداشتهای خودسرانه و گزارشگر ویژۀ حقوق بشر درایران، گزارشگر ویژۀ حق آزادی اجتماعات و انجمن های مسالمت آمیز، و گزارشگر ویژۀ دستگیریهای خودسرانه مکررا از دولت ایران خواسته اند تا رهبران مخالفان را آزاد کند.
مقامات ایرانی بدوا میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی را در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹، پس از اینکه از مردم برای شرکت در تظاهرات در حمایت از جنبشهای مردمی در منطقه دعوت کردند مورد حصر خانگی قرار دادند. در حالیکه فاطمه کروبی بعد از مدتی آزاد شد، سه نفر دیگر همچنان ظرف سه سال گذشته بدون تفهیم اتهام و یا محاکمه تحت حصرخانگی مانده اند.
هادی قائمی گفت: “ادامۀ حصر خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، و زهرا رهنورد به جهان نشان میدهد که قوۀ قضاییۀ ایران چگونه عمل میکند و چگونه اصول اساسی و استانداردی مانند دادرسی عادلانه نادیده گرفته میشوند. هیچ چیزی به اندازۀ حصرخانگی منتقدان سیاسی نمایانگر سیاسی شدن عدالت و سرکوب نیست.”
براساس گزارش های متعدد طی مدت یاد شده میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد بارها با مشکلات جسمی مواجه شده که در چندین مورد میرحسین موسوی و مهدی کروبی در بیمارستان بستری شدند. طی مدت یاد شده، این سه منتقد سیاسی عملا از ارتباط با دنیای خارج محروم بوده اند و اطلاعات بسیاری اندکی در خصوص وضعیت آنها منتشر می شود با توجه به این ملاقات های خانوادگی آنها نیز با حضور مامورین امنیتی و به صورت کاملا هدایت شده برگزار می شود تا از این طریق کمترین اطلاع را نسبت به فضای بیرون از زندان داشته باشند.

سخنگوی قوه قضائیه ایران می‌گوید موسوی و کروبی 'توبه نمی‌کنند'

غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل کشور در ایران گفته است که میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ که در حصر خانگی هستند "توبه نمی‌کنند و این افتخار ندارد."
آقای محسنی اژه‌ای که شامگاه ۲۱ بهمن (دهم فوریه) در جمع طلاب حوزه علمیه همدان سخنرانی می‌کرد در پاسخ به سئوالی درباره آخرین وضعیت آقایان موسوی و کروبی گفته "افرادی برای رفع حصر بی‌جهت تلاش می‌کنند به نتیجه هم نمی‌رسند، سران فتنه کشور را به تلاطم انداختند، اموال مردم تخریب و افرادی کشته و به اموال عمومی و دولتی تعرض شد."
مهدی کروبی، میرحسین موسوی و همسر او زهرا رهنورد از حدود سه سال پیش در حصر خانگی قرار گرفته‌اند.
فرمانده نیروی انتظامی ایران مسئولیت این حصر را با آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، دانسته اما حسن روحانی، رئیس جمهور ایران به طور تلویحی وعده آزادی آنها را در تبلیغات انتخاباتی و پس از آغاز دوران ریاست جمهوری‌اش مطرح کرده است.
در تازه‌ترین اظهار نظر مقام‌های قضایی، دادستان کل کشور درباره آزادی این سه نفر گفته "تا سران فتنه نسبت به این اقدامات مجرمانه خود ابراز برائت نکنند، اتفاقی نمی‌افتد."
در هفته‌های اخیر برخی از چهره های نظام قضایی و دولتی ایران از ضرورت توبه این افراد سخن گفته بودند.
هفته گذشته، مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری ایران گفته بود "اگر موسوی و کروبی آرامش را به هم نزنند عفو می‌شوند."
اما غلامحسین محسنی اژه‌ای به طور تلویحی از قول این سه شخصیت سیاسی در حصر خانگی گفته "می‌گویند ما توبه نمی‌کنیم، این افتخار ندارد ... اگر کسی جرمی و اشتباهی مرتکب شد، افتخار ندارد بلکه خجالت‌آور است."