سعی میکنم خلاصه و سریع بگم که حال خوندن داشته باشید پس یه فلش بک به گذشته بزنیم. فردای انتخابات؛ نتایج اعلام شده، مردم در بهت و حیرت و آماده برای اعتراض. در خیابان و جامعه و دوست و آشنا شایعه به سرعت پخش شده و دهان به دهان میچرخد. شایعه پشت شایعه؛ «میگن موسوی رو گرفتن» ولی «من شنیدیم تو خونش زندانیش کردن». چند روز اول پس از انتخابات همین گونه بود، هر روز شایعهای میشنیدیم، ولی تا ۲۵ خرداد خوشبختانه بر همگان ثابت شد که موسوی صحیح و سالم است.
نوبت بعدی برای اینکه بشنویم موسوی و کروبی را میخواهند دستگیر کنند روز ایران بود. خبرگزاری العربیه خبر فوری را درج کرد مبنی بر اینکه پس از اعتراضات امروز قرار است موسوی و کروبی دستگیر شوند. خبری که حقیقت پیدا نکرد.
بگذیم، برسیم به حماسه ۲۵ بهمن. بازار شایعات در این روز تا هفتهها بعد داغتر از همیشه بود. روز اعتراضات اجازه پیوستن میرحسین به مردم را ندادند. همان شب شایعات دستگیری باز پخش شد. هر لحظه چیزی تازه میشنیدیم. شایعاتی که خودتان میدانید و من هم میدانم ادامه و ادامه یافت. مردم در بلاتکلیفی بودند. انقدر شایعه آمد که حساسیت کمتر و کمتر شد، آخر سر وبسایت وزین! کلمه اعلام کرد موسوی و کروبی دستگیر و به زندان حشمتیه منتقل شدند. مردم عصبی شدند، چه کنیم؟ چارهای نیست باید منتظر فراخوان اعتراضات روزانه تا آزادی موسوی و کروبی ماند. اما دریغ از یک فراخوان درست و درمان. چند روزی گذشت و حساسیت باز هم کم شد و عصبانیت هم فروکش کرد.
وبسایت وزین! اعلام داشت خیر اشتباه شده، موسوی و کروبی در خانههایشان زندانی هستند. دیگر خبری از تظاهرات هم نشد.
دوران حصر مساوی بود با دوران سکوت مردم، حملههای متعددی را به خانهٔ کروبی شاهد بودیم، خانهٔ میر حسین هم به زندان بدل گشته.
حال باز هم شاهد همین سناریو هستیم؛ سناریوی تکراری حکومت: پخش شایعه، پخش خبر و تکذیب چندباره تا فروکش کردن حساسیت و هیجان مردم و جامهٔ عمل پوشاندن به شایعه، نتیجه هم گرفتهاند.
رسیدیم به همین چند هفته پیش، موسوی به سی سی یو یکی از مراکز تخصصی قلب تهران انتقال یافت. باز هم موجی از انرژی و خشم مردم را در برگرفت، کدام بیمارستان، کجا اعتراض کنیم، اصلا تکلیف چیست؟ باز هم شایعه، موسوی در فلان بیمارستان است، نه در آن یکی است. همان شب اسم چند بیمارستان را شنیدیم. تا معلوم شود میرحسین کجاست خبری آمد که او را به خانه انتقال دادند و همچنین مردم، آرامش خود را حفظ کنید تا مراحل درمان با راحتی انجام شود.
دیروز، باز موسوی به بیمارستان انتقال یافت. مثل روز برایم روشن است که باز هم این خبر را خواهیم شنید.
ترسم از آن است که انقدر بگویند و بگویند و آخر سر هم بشنویم میرحسین سکته کرد! روراست باشیم، چه خواهیم کرد؟ حتی انقدر حساسیت ما را کم کنند که زبانم لال بگویند موسوی به علت مشکلات قلبی درگذشت، این حکومت مگر کم از این کارها کرده؟ مگر کم کشته؟ باز هم نگاه خواهیم کرد و هاج و واج، مبهوت این میشویم که عجیب بازی خوردیم!؟
سخن قدیمی که گفته شده را میگویم: جریان ۶۷ را کنار بگذارید، پیرمرد تا حال مردانه کنار مردم ایستاده و جماعتی را علیه حکومت متحد کرده است، تنهایش بگذاریم نامردی کردهایم. مبادا دیر شود و تنها ارمغان ما افسوس باشد و باز هم فقط حسرت بخوریم و تاریخ از ما به بدنامی یاد کند!
منبع
نوبت بعدی برای اینکه بشنویم موسوی و کروبی را میخواهند دستگیر کنند روز ایران بود. خبرگزاری العربیه خبر فوری را درج کرد مبنی بر اینکه پس از اعتراضات امروز قرار است موسوی و کروبی دستگیر شوند. خبری که حقیقت پیدا نکرد.
بگذیم، برسیم به حماسه ۲۵ بهمن. بازار شایعات در این روز تا هفتهها بعد داغتر از همیشه بود. روز اعتراضات اجازه پیوستن میرحسین به مردم را ندادند. همان شب شایعات دستگیری باز پخش شد. هر لحظه چیزی تازه میشنیدیم. شایعاتی که خودتان میدانید و من هم میدانم ادامه و ادامه یافت. مردم در بلاتکلیفی بودند. انقدر شایعه آمد که حساسیت کمتر و کمتر شد، آخر سر وبسایت وزین! کلمه اعلام کرد موسوی و کروبی دستگیر و به زندان حشمتیه منتقل شدند. مردم عصبی شدند، چه کنیم؟ چارهای نیست باید منتظر فراخوان اعتراضات روزانه تا آزادی موسوی و کروبی ماند. اما دریغ از یک فراخوان درست و درمان. چند روزی گذشت و حساسیت باز هم کم شد و عصبانیت هم فروکش کرد.
وبسایت وزین! اعلام داشت خیر اشتباه شده، موسوی و کروبی در خانههایشان زندانی هستند. دیگر خبری از تظاهرات هم نشد.
دوران حصر مساوی بود با دوران سکوت مردم، حملههای متعددی را به خانهٔ کروبی شاهد بودیم، خانهٔ میر حسین هم به زندان بدل گشته.
حال باز هم شاهد همین سناریو هستیم؛ سناریوی تکراری حکومت: پخش شایعه، پخش خبر و تکذیب چندباره تا فروکش کردن حساسیت و هیجان مردم و جامهٔ عمل پوشاندن به شایعه، نتیجه هم گرفتهاند.
رسیدیم به همین چند هفته پیش، موسوی به سی سی یو یکی از مراکز تخصصی قلب تهران انتقال یافت. باز هم موجی از انرژی و خشم مردم را در برگرفت، کدام بیمارستان، کجا اعتراض کنیم، اصلا تکلیف چیست؟ باز هم شایعه، موسوی در فلان بیمارستان است، نه در آن یکی است. همان شب اسم چند بیمارستان را شنیدیم. تا معلوم شود میرحسین کجاست خبری آمد که او را به خانه انتقال دادند و همچنین مردم، آرامش خود را حفظ کنید تا مراحل درمان با راحتی انجام شود.
دیروز، باز موسوی به بیمارستان انتقال یافت. مثل روز برایم روشن است که باز هم این خبر را خواهیم شنید.
ترسم از آن است که انقدر بگویند و بگویند و آخر سر هم بشنویم میرحسین سکته کرد! روراست باشیم، چه خواهیم کرد؟ حتی انقدر حساسیت ما را کم کنند که زبانم لال بگویند موسوی به علت مشکلات قلبی درگذشت، این حکومت مگر کم از این کارها کرده؟ مگر کم کشته؟ باز هم نگاه خواهیم کرد و هاج و واج، مبهوت این میشویم که عجیب بازی خوردیم!؟
سخن قدیمی که گفته شده را میگویم: جریان ۶۷ را کنار بگذارید، پیرمرد تا حال مردانه کنار مردم ایستاده و جماعتی را علیه حکومت متحد کرده است، تنهایش بگذاریم نامردی کردهایم. مبادا دیر شود و تنها ارمغان ما افسوس باشد و باز هم فقط حسرت بخوریم و تاریخ از ما به بدنامی یاد کند!
منبع